عدهاي بهظاهرمعتدل ميگويند، مردم چرا در اين روز دست به اعتراض زدند؟! روز ديگري را انتخاب نكردند؟!
هيأت حاكمه با تمام امكانات به استقبال گرم معترضين نشتابد؟! برخي ميگويند معترضين صف خود را از
آشوبگران جدا كنند! ميگوييم مردم معترض در همين فكرند اما اين هيأت حاكمه است كه سعي در تركيب اين دو
امر و تغيير كيفيت اعتراض مردم دارد تا بهتر بتواند به بهانهي آشوب دست به سركوب بزند.
بهانه ميآورند كه مردم در مراسم عزا سوت و كف كشيدهاند و چهرهي حق به جانب گرفته و ميكوشند كل مسئله
را به دفاع از ساحت اباعبدالله ختم كنند؛ اما انصاف و منطق كجا رفته مگر مراسم عزاداري و حرمت عاشورا با
بخشنامههاي دولتي بهوجود آمده كه اكنون چنين داعيهدار آن شدهاند، مگر اين دولتمردان فراموش كردهاند از
وقتي چشم به دنيا گشودهاند همه ساله مراسم عاشورا را بهطور طبيعي و خودجوش در ميان مردم ديدهاند. مگر نه
اينكه مردم همواره با باور و احترام، با راز و نياز و نذري و نه با بخشنامه و پاداش و جيره و مواجب اين
مراسم را بزرگ داشتهاند؟ اما مگر امسال مراسم طبيعي بود و مردم در صحنهي عزاداري سوت و كف كشيدهاند
كه آن را بهانه و دستآويز كردهاند؟! صد البته كه نه، امسال خيابانهاي تهران تبديل به ميدان جنگ شده بود.
مردم وسط ميدان جنگ بودند و نه در صحنهي عزاداري. مردم بيپناه، پير و جوان، زن و مرد مورد يورش
بودند و سوت و كف آنها نه از سر مستي و خوشحالي كه از سر ناچاري و به منزلهي ابزاري مفيد در برابر
يورش بود و گاهي نيز از پيروزي اندكي كه به زعم خود بهدست ميآوردند. مگر مردم بيدفاع به وسايل سركوب
مجهز بودند كه به سپاه اموي تشبيه شدهاند كه از شكست حسينبنعلي هلهله سر كنند. اين بيپناهان كه در برابر
خشونت عريان هيأت حاكمه خود را بيپناه مييافتند هلهله و شاديشان از چه بود؟! از كي مظلوم و رفتار او با
بنياميه و سپاه جبار او قياس ميشود؟ در آن يكشنبهي سياه بهقدري شرايط وخيم بود و زور و سركوب بر ميدان
حاكم شده بود كه مردم در طرح شعارهاي عاشورايي نيز با مشكل مواجه بودند اگرچه به بسياري از آموزههاي
عاشورا عمل كردند و در برابر حكومت جور ايستادند.
را به دفاع از ساحت اباعبدالله ختم كنند؛ اما انصاف و منطق كجا رفته مگر مراسم عزاداري و حرمت عاشورا با
بخشنامههاي دولتي بهوجود آمده كه اكنون چنين داعيهدار آن شدهاند، مگر اين دولتمردان فراموش كردهاند از
وقتي چشم به دنيا گشودهاند همه ساله مراسم عاشورا را بهطور طبيعي و خودجوش در ميان مردم ديدهاند. مگر نه
اينكه مردم همواره با باور و احترام، با راز و نياز و نذري و نه با بخشنامه و پاداش و جيره و مواجب اين
مراسم را بزرگ داشتهاند؟ اما مگر امسال مراسم طبيعي بود و مردم در صحنهي عزاداري سوت و كف كشيدهاند
كه آن را بهانه و دستآويز كردهاند؟! صد البته كه نه، امسال خيابانهاي تهران تبديل به ميدان جنگ شده بود.
مردم وسط ميدان جنگ بودند و نه در صحنهي عزاداري. مردم بيپناه، پير و جوان، زن و مرد مورد يورش
بودند و سوت و كف آنها نه از سر مستي و خوشحالي كه از سر ناچاري و به منزلهي ابزاري مفيد در برابر
يورش بود و گاهي نيز از پيروزي اندكي كه به زعم خود بهدست ميآوردند. مگر مردم بيدفاع به وسايل سركوب
مجهز بودند كه به سپاه اموي تشبيه شدهاند كه از شكست حسينبنعلي هلهله سر كنند. اين بيپناهان كه در برابر
خشونت عريان هيأت حاكمه خود را بيپناه مييافتند هلهله و شاديشان از چه بود؟! از كي مظلوم و رفتار او با
بنياميه و سپاه جبار او قياس ميشود؟ در آن يكشنبهي سياه بهقدري شرايط وخيم بود و زور و سركوب بر ميدان
حاكم شده بود كه مردم در طرح شعارهاي عاشورايي نيز با مشكل مواجه بودند اگرچه به بسياري از آموزههاي
عاشورا عمل كردند و در برابر حكومت جور ايستادند.
به هنگامي كه دختري در كنج ديوار بهچنگ باتومهاي ضد شورش سركوبگر ميافتاد مردم از ناچاري فرياد و
جيغ و ضجه ميكشيدند و يا با سنگ و كلوخ حمله ميبردند چون ناخودآگاه ميپنداشتند، زبانم لال اينجا فلسطين
است. و چون بيپناه ضربديدهاي را از چنگ آنها ميربودند و يا وادار به عقبنشيني ميكردند ابراز خوشحالي
مينمودند.
حوادث روز عاشورا اين هشدار جدي را با خود داشت كه ادامهي انسداد سياسي و تأكيد بر خشونت و تماميتخواهي، چيزي جز تقويت امواج خشونت در اين شرايط نيست. حركتي كه روز 25 خرداد در مقياس 4 ميليوني با مطالبهي رأي خود بهصورت حركت دموكراتيك و هنجارمند، جهانيان را از ظرفيت و فهم بالاي خود شگفتزده كرده بود؛ آرام آرام در برابر گسترش خشونت، بيمنطقي و جمود و اتهام و جنگ رواني صاحبان قدرت و بنبست در تبيين خواستهها و مطالبههايش به زيست دوبارهي تجربهي سال 57 در عمل نزديك شد. اما، وا اسفها كه هنوز برخي كليد بحران را در جنگ رواني، اتهامزني، ايجاد رعب و وحشت و سركوب و خشونت جستوجو ميكنند.
بعد از وقوع حوادث روز عاشورا گروه حاكمه سعي در تفسير حادثه و بيان ماهيت آن در چارچوب جنگ رواني با كمك رسانههاي انحصاري خود دارند. از اينرو اينك ما اين موضوع و مواضع را به قضاوت مينشينيم.
تلويزيون دولتي كه متأسفانه تنها نوع رسمي موجود در ايران هست بههمراه برخي رسانههاي نوشتاري و اينترنتي كوشيدند اعتراض مردم و حواشي به وجود آمده را به اسائهي ادب و توهين و بياحترامي به عاشورا منتسب كنند. و اين گونه شد كه مسئلهي آتش گرفتن برخي خيمهها و سوزاندن كتاب مقدس بر كل اعتراض سايه گشود و چنان وانمود شد كه جمعي تنها براي انتقام از دين و اسلام و شيعه پا به ميدان گذاشتهاند و هيچ مطالبهي ديگري ندارند جز امحاء و اعدام شيعه! اما آيا واقعاً چنين بود!؟ لازم اين سخن اين است كه مردم- دستكم معترضين كه عدهي آنها به هيچوجه كم نيست و بهنظر نويسندهي سطور اكثريت دارند- مسئلهي سياسي اجتماعي نداشتهاند، انتقادي بر شيوههاي ادارهي امور توسط حكومت نداشته، مطالبهي مدني در كار نبوده و ... و عدهاي از مردم دشمني با دين و مذهب دارند و گويا از ديدگاه هيأت حاكمه اين كل مسئله است! آنها قهرمانانه در حال دفاع تمام عيار از كيان دين و مذهب هستند و اگر اين دولت و زور آن نباشد خبري از دين و مذهب نخواهد ماند؟!
اما قضيه عليرغم گرههايي كه "دولت يار" (؟!) بر آن انداخته بسيار راحتتر و سادهتر از آن است كه عدهاي زحمت خود ميدارند و با هايوهوي و توهين به بيان آن ميپردازند. به درستيكه داستان حاليهي ما شبيه قصهي سندبادنامه شده است؛ هر كسي داستان خود را ميگويد اما وزيران دانا و داهي بايد بتوانند مشورتي درست به مردم ارائه دهند تا افكار عمومي به بيراهه هدايت نشود كه مبادا ذخايرش در گردنهها غارت شود.
به نظر قضيه اينگونه است كه الگويي كه قرار بوده ايران و مردم را به بلنداي شكوه و عزت و آباداني و اوج اخلاقمداري برساند در آزمون عملي سخت، سست از آب در آمده و ناكارآمدي آن بيرون افتاده است.
مردم بهطور طبيعي دستكم اكثريت آن انتظار دارند كه اين سيستم خود را آرام آرام اصلاح كند و راه را براي ورود نظريات و طرح الگوهاي ديگر بگشايد. از اينرو كوشيده شد از تمام امكانات سيستم در اين راه استفاده شود، انتخابات يكي از مؤثرترين ابزارها بود كه عموم به آن دلخوش كردند كه شايد اشخاصي كه با تغييرات سيستم و فضاي باز و اصلاح موافقند بتوانند اين گذار را هموار كنند. بعد از انتخابات مردم بر اين باور بودند كه تقلباتي رخ داده، اما هيچ كانال قانوني براي بيان اعتراض خود نيافتند از همه بدتر آنكه اينبار به انقلاب مخملي متهم شدند كه به ادعاي هيأت حاكمه از مدتها قبل- قبل از انتخابات توسط دستگاههاي امنيتي خارجي- طراحي شده بود و بدين ترتيب به جاي يافتن پاسخ درست مسأله و راضي كردن منطقي و قانوني مردم، مدام دست بيگانگان را نشان دادند. اما مردم رأي خود را ميخواستند. اين مسأله با تهديد و ارعاب و كشتار مردم فراموش نشد و مردم از هر فرصتي براي بيان اعتراض خود ياري گرفتند و از جمله از عاشورا. اما چرا از عاشورا؟
كافه مردم از عاشورا و دههي محرم مفهوم ظلمستيزي به ذهن دارند و فلسفهي عاشورا را عدالتخواهي و قيام در برابر ظالم تفسير ميكنند بهويژه با سياسي شدن شيعه در چند دههي اخير اين وجه عاشورا بيشتر نمود يافته و بهطور كلي عاشورا عين عدالتخواهي فهميده شده است. مردم نيز كوشيدهاند در صورت نياز از ظرفيت عاشورا براي بيان مظلوميت خود- عمده در دورهي قاجار- يا براي ظلمستيزي بهره ببرند. حكومتها نيز اغلب به حرمت اين روز و يا ترس از افكار عمومي، دادخواهان يا معترضين برخورد مشفقانه خوددارانه داشتهاند. البته برخوردهاي قهرآميز نيز در كار بوده است اما مردم كه خشونتهاي چند ماههي اخير حكومت نسبت به اعتراضات خود را ديدهاند، ميپنداشتند كه دستكم در اين روز دستهيأت حاكمه بنا به ادعاي خود نسبت به هويتش از اعمال زور بسته است؛ اما در كمال شگفتي مشاهده كردند كه نيروهاي ضدشورش قبل از شكلگيري هر نوع عملي، قبل از وقوع هر نوع آتشسوزي و سوت و كفي با شدت عمل به مقابله با كساني كه قصد شكلدهي يك تجمع داشتند، پرداخت و پس از اتمام اين خشونت چنان وانمود كرد كه گويي به جنگ كساني رفته كه قصد توهين به مراسم عاشوراي حسيني را داشتهاند! صدا و سيما نيز با بزرگنمايي چند حادثهي خاص به توليد اين توهم ياري رساند!
اما واقعيت اين نبود اگرچه حوادثي ناراحتكننده در خلال اعتراض بهوقوع پيوست اما خشونت حكومتي قبل از وقوع اين حوادث رخ داد؛ و همين خشونتها بود كه بستر وقايع را فراهم كرد هيأت حاكمه قبل از اينكه كيفيت اعتراض مشخص باشد و پيش از آنكه حادثهاي رخ دهد كمر به سركوب كامل و تمامعيار اعتراضات و تجمع بسته بود و بقيهي مسائل جنبهي توجيهي مسأله است تا اين خشونت را توجيه و از سنگيني عمل زشت خود شانه خالي كرده و خود را از اين عمل قبيح تبرئه كند!
عدهاي بهظاهر معتدل ميگويند، مردم چرا در اين روز دست به اعتراض زدند؟! روز ديگري را انتخاب نكردند؟! پاسخ اين است كدام روز را انتخاب كنند تا از خشونت هيأت حاكمه در امان باشند؟ كي و چه موقعي ممكن است هيأت حاكمه با تمام امكانات به استقبال گرم معترضين نشتابد؟! برخي ميگويند معترضين صف خود را از آشوبگران جدا كنند! ميگوييم مردم معترض در همين فكرند اما اين هيأت حاكمه است كه سعي در تركيب اين دو امر و تغيير كيفيت اعتراض مردم دارد تا بهتر بتواند به بهانهي آشوب دست به سركوب بزند.
چه امكانات قانوني براي بيان اعتراض در اختيار مردم قرار گرفته كه هيأت حاكمه به صورت سيستماتيك را ه استفاده از آن را مسدود نكرده باشد. عليرغم اينكه طبق نص صريح قانون اساسي تجمع آزاد است و با وجود درخواستهاي متعدد هنوز اجازهي يك تجمع مردمي صادر نشده است؛ بديهي است اگر حكومتگران به جاي تعرض به حقوق قانوني مردم با تجمعات غيردولتي و آزاد با درخواستكنندگاني مشخص و رعايت اصول قانوني موافقت ميكرد بهطور طبيعي مردم، آشوبگران را در صورت وجود از صف خود جدا كرده و اصلاً مجالي براي آشوب نميماند، و اگر نشانههايي ظاهر ميشد بهكمك نيروي انتظامي و عامهي مردم نظم بر تجمع حاكم ميشد. مگر فراموش كردهايد در تجمع ميليوني 25 خرداد تا زماني كه نظام دست به خشونت نزده بود تجمع مردمي در اوج آرامش و انظباط پيش رفت. اما روزهاي ديگر اين حكومتگران بودند كه با سد راه انتفاع مردم از حق قانوني خود و با كمك نيروي انتظامي (؟!) به تخريب اموال عمومي و ايجاد بلوا و بينظمي پرداختند و هر روز بيشتر خشونت را به جامعه تزريق كردند.
بهانه ميآورند كه مردم در مراسم عزا سوت و كف كشيدهاند و چهرهي حق به جانب گرفته و ميكوشند كل مسئله را به دفاع از ساحت اباعبدالله ختم كنند؛ اما انصاف و منطق كجا رفته مگر مراسم عزاداري و حرمت عاشورا با بخشنامههاي دولتي بهوجود آمده كه اكنون چنين داعيهدار آن شدهاند، مگر اين دولتمردان فراموش كردهاند از وقتي چشم به دنيا گشودهاند همه ساله مراسم عاشورا را بهطور طبيعي و خودجوش در ميان مردم ديدهاند. مگر نه اينكه مردم همواره با باور و احترام، با راز و نياز و نذري و نه با بخشنامه و پاداش و جيره و مواجب اين مراسم را بزرگ داشتهاند؟ اما مگر امسال مراسم طبيعي بود و مردم در صحنهي عزاداري سوت و كف كشيدهاند كه آن را بهانه و دستآويز كردهاند؟! صد البته كه نه، امسال خيابانهاي تهران تبديل به ميدان جنگ شده بود. مردم وسط ميدان جنگ بودند و نه در صحنهي عزاداري. مردم بيپناه، پير و جوان، زن و مرد مورد يورش بودند و سوت و كف آنها نه از سر مستي و خوشحالي كه از سر ناچاري و به منزلهي ابزاري مفيد در برابر يورش بود و گاهي نيز از پيروزي اندكي كه به زعم خود بهدست ميآوردند. مگر مردم بيدفاع به وسايل سركوب مجهز بودند كه به سپاه اموي تشبيه شدهاند كه از شكست حسينبنعلي هلهله سر كنند. اين بيپناهان كه در برابر خشونت عريان هيأت حاكمه خود را بيپناه مييافتند هلهله و شاديشان از چه بود؟! از كي مظلوم و رفتار او با بنياميه و سپاه جبار او قياس ميشود؟ در آن يكشنبهي سياه بهقدري شرايط وخيم بود و زور و سركوب بر ميدان حاكم شده بود كه مردم در طرح شعارهاي عاشورايي نيز با مشكل مواجه بودند اگرچه به بسياري از آموزههاي عاشورا عمل كردند و در برابر حكومت جور ايستادند.
به هنگامي كه دختري در كنج ديوار بهچنگ باتومهاي ضد شورش سركوبگر ميافتاد مردم از ناچاري فرياد و جيغ و ضجه ميكشيدند و يا با سنگ و كلوخ حمله ميبردند چون ناخودآگاه ميپنداشتند، زبانم لال اينجا فلسطين است. و چون بيپناه ضربديدهاي را از چنگ آنها ميربودند و يا وادار به عقبنشيني ميكردند ابراز خوشحالي مينمودند.
حال از علمام ميپرسيم در شرايطي كه در منطقه برخي از دولتها، شيعيان را از عزاداري باز داشتهاند، آيا اين وهن شيعه نيست كه از تلويزيون دولتي مدام تكرار شود كه عدهاي از مردم با اعتراضات خود قصد آسيب زدن به حيثيت عاشورا را داشتهاند؟ چرا دولت نامشروع را پشت سر عاشورا و اعتقادات پنهان ميكنيد؟ چرا از دين و مذهب خرج دولت ميكنيد؟ چرا دين و مذهب را تمام دولت و هيأت حاكمه و عين آن مطرح ميكنيد؟ چرا قبح برخي اعمال را با تكرار و بزرگنمايي در رسانهي دولتي در منظر عمومي از ميان برميدارند و شما سكوت ميكنيد؟ چگونه است تمام شليكها و قتلها بهدستهاي بيگانگان و مزدوران كه خواهان بدنام كردن رژيم هستند حوالت ميشود اما اشتباهات عدهاي از معترضان كه در شرايط بحراني وقوع مييابد؛ بهكل جريان تسري مييابد و چرا شما از خون مردم بيپناه مسلمان، بهجوش نميآييد؟
از سياسيون و نظاميون حاكم ميپرسم چرا دين را براي دنياي خود خرج ميكنيد؟ چرا انتقاد از اعمال و كردار و باورهايتان را مخالفت با دين و مذهب قلمداد ميكنيد؟ چرا خود را تمام دين و مذهب ميپنداريد؟ چرا وقتي مردم ميگويند ولايت فقيه معني مقابل ديكتاتوري نيست برآشفته ميشويد در حاليكه خود نيز در دل آن را تصديق ميكنيد، بر شتر مست قدرت چرا همچنان هي ميزنيد و بنيانهاي يك اجتماع را قرباني ميكنيد؟ چرا حمايت آشكار اسراييل از جنبش مردم را توطئه عليه آن نميدانيد؟ چرا حرف بيگانگان و نقطهنظرهاي آنها را ملاك ميگيريد؟ مگر حق ملاك نيست؟ مگر مردم حق ندارند كه نحوهي ادارهي امور خود را انتخاب كنند و به نحوهي اجراي آن نظارت داشته باشند؟ مگر نميبينيد مردمسالاري ديني تناقض خود را به بدترين نحوي آشكار كرده است، اين كوسهي ريشپهن تناقض ميزايد و خود زادهي آن است و در عمل با آن به جايي نميتوان رسيد. عاشوراي امسال تمام شد اما روزهاي خدا كه تمام نشده است. ما فرزندان روزهاي خدا هستيم، روزهايي كه بايد سرنوشتمان را به بهترين نحوي رقم بزنيم.
عقلا خوشحال نخواهند شد كه باورهاي يك جامعه در پاي جنگ قدرت ذبح شوند. بگذاريد مردم اين گذار تاريخي را بهصورت مسالمتآميز انجام دهند.
اما مردم عزيز و شريف ايران، شما شايستهي تحسين تاريخ و نسلهاييد. حركت شما و فهم شما قابل ستايش است، اما آگاه و هوشيار باشيد كه بايد صفوفتان را با حفظ آرامش و منطق منسجمتر كنيد. ما به صفوف منسجم و دلهاي قوي و با ايمان نيازمنديم. به هوش باشيد كه هيأت حاكمه مباني و ادلهي منطقي و عقلي خود را از دست داده و قصد تزريق سيستماتيك خشونت در ميان مردم را دارد. آنها از ثبات قدم، فهم، منطق و متانت شما ميترسند چرا كه تنها ابزار موجودشان زور است و زور كه روز به روز در حال ضعيف شدن و شدت يافتن است! در اين مبارزه براي ملت ايران آرزوي پيروزي و
0 نظرات:
ارسال یک نظر