۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

اتحاد سکولارها واقعیتی در پس پرده



خود را در قالب ایسم ها نگه نداریم و با هر مفهومی که از این نوع تفکر شناسیم به استقبالش بریم.هدف اتحادی است از جنس غیر دینی .اتحادی که دین را خصوصی می داند و هیچ ضدیتی با آن ندارد.
نیروهای سکولار سیاسی، نیروهایی خواهند بود که در گفتمان نوین جامعه ایرانی برای خود جایگاهی در نظر گرفته اند .جایگاه این نیروها اگر چه به باور بسیاری در میان عوام و سطوح مختلف اجتماع چندان پر رنگ نمی باشد اما در میان خواص و بخش اگاه جامعه از جایگاهی خاص برخوردار است.حال این جایگاه نیازمند معرفی بیشتر ادبیات و گفتمان خود در سطوح وسیعتری می باشد.سطوحی که می بایست از محیط مجازی فراتر رفته و در سطح اجتماع ظهور یابد.

حال این جایگاه نیازمند معرفی بیشتر ادبیات و گفتمان خود در سطوح وسیعتری می باشد.سطوحی که می بایست از محیط مجازی فراتر رفته و در سطح اجتماع ظهور یابد.
بی شک فرصت انتخابات (چه در صورت تحریم و چه در صورت شرکت)فرصتی خواهد بود تا گفتمان سکولارها عیان تر مطرح گردد و بعنوان وزنه ای نوین در ادبیات سیاسی ایران معرفی گردد.
آقای علیرضا علوی تبار در گفتگوی اخیر خود با نشریه مهرنامه گفته است:
"ایده خصوصی سازی کامل دین با توجه به واقعیت های جامعه ایران پذیرفتنی نیست.به هر حال اکثریت جامعه ایران مذهبی هستند و می خواهند این دین در تعیین خط مشی های عمومی کشور نقش جدی داشته باشد و با این زبان حرف می زند.بنابراین طیف سکولار از مدعیات خود عقب خواهد نشست."
در پاسخ به این ظهار نظر ایشان تنها یک جمله را عرض می کنم که آقای علوی تبار از پیش فرضی درست استدلالی غلط برداشت نمودید.
اینکه جامعه ایران جامعه مذهبی است امری است کاملا صحیح و پذیرفته اما بر چه اساسی از این پیش فرض شما گمان بردید که جامعه ایرانی خواهان ایفای نقش جدی دین در عرصه تحولات کشور است؟
مگر همین جامعه نیست که با تمام توان در حال مبارزه با نمادهای دین حکومتی است؟مگر جامعه ایرانی نیست که ابداعات عجیب و غریبی در دین حکومتی پدید آورده چرا که باور دارد حوزه حکمرانی دین حکومت نیست و این تلاقی غلط تبعات دهشتناکی به بار آورده است؟
نیورهای سکولارها بر این باور هستند که دیگر نیاز به ارتداد دین نیست و حذف دین مقوله ای دگر است.ما باید دین را با انتقالی صحیح به حوزه خصوصی افراد ببریم تا حوزه حکومتی فارغ از این عنصر تاثیر گذار باشد.
نیروهای سکولار باید برای بیان عقاید و آرایشان به صحنه بیایند و چه بهتر که متحد و یکپارچه گردند که طیف وسیعی از فعالان اجتماعی و سیاسی بر این مسیر باور مند هستند.این اتحاد در پس پرده شکل گرفته تنها باید به آن نمود عینی داد و به عرصه آمد .پرده را را کنار زد و اعلام حضور کرد.

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

از مهاجرانی تا نبوی ... حضرت آیت الله امام خامنه ای پاک و منزه است


هنوز سخنان تهوع آور عطا خان مهاجرانی از گوش خارج نشده بود که افاضاتی نوین از حاج ابراهیم خان نبوی صادر گشت.سخنانی که گویی در میانش تنها باید به دنبال پاکی و منزه بودن امامشان خامنه ای گشت.سخنانی که جنسش خاص است و تنها از عهده تنی چند بر می آید.آری چندی پیش یکی خامنه ای را فردی دانست که در کارنامه زندگیش فساد اقتصادی ندیده و این کارنامه را پاک دانست امروز دیگری دم می زند که خامنه ای ناچار به برخورد بود و در اصل وی مقصر نبود بلکه این تغییر رویه ای که ملت برگزیدند اشکال داشت .
ایشان ابراز داشتند:" در جمهوري اسلامي فردي معتدل تر از آيت الله خامنه اي نمي توان يافت و اگر نظام مجبور به برخورد قدرتمندانه با اپوزيسيون ضدانقلاب شده، به خاطر تندروي هاي اپوزيسيون بوده است"
حاج ابراهیم خان پذیرش شما و تیم واپس گرایتان در انتخابات نیازمند یک عامل مهم است و آن عامل نه رهبرتان خامنه ای است و نه مرد بحرانتان هاشمی بلکه مردمی هستند که قدرتمندانه به صحنه آمدند و آن حماسه ها را آفریدند.حاج ابراهیم زیاد مبر که در مقابل این دستان توفنده ایستادن جزایش نابودی مطلق هست حال اگر صلاح می دانید که در آغوش رهبرتان به زباله دانی تاریخ به پیوندید  انتخاب با خودتان است.
ای کاش الفبایی از سیاست یاد گرفته بودید و می فهمیدید که گفتمان در وضعیت ضعف کنونی نه از روی تملق و تمجید بلکه از روی شناخت فرصت ها باید شکل پذیرد و در غیر اینصورت تنها قلاده ای به گردن افکنده اید و ننگی نام برای خود خریده اید.

۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

ورق بازی تغییر کرد... خامنه ای در ظاهر حمایت می کند و در باطن سپاه حمله می کند

روند تحولات هر روز شمایلی نوین به خود می گیرد.چند وقت پیش بود که پس از نزاع علنی خامنه ای و احمد ینژاد پیرامون وزیر اطلاعات موضع گیری افراد پیرامون جریانی بنام جریان انحرافی آغاز گشت. از امامان جمعه گرفته تا نمایندگان مجلس ، از مشاوران رهبری در این ور آور تا نماینده ولایتشان در سپاه ، از پیاده رو های نظامشان تا مداحان همه و همه اعلام برائت از چنین جریانی جستند و آن را تهدیدی جدی تلقی نمودند.شعار مرگ بر مشایی  سر داده شد و از اجنه و ابلیس و شیطان مدد جستند و اقدام به بازداشت نزدیکان این جریان نمودند.
اما گویی این بازی چندان مطابق میل حضرات کودتاچی پیش نمی رفت .به عبارتی جریان انحرافی با زیرکی در حال مظلوم نمایی عجیبی بود. به طریقی کوشید تا نشان دهد که توان تغییر معاون یک وزارتخانه را هم ندارد و این امر ساده نیز بنام جریان انحرافی از دولت سلب گردیده و سر همین معاون کار تا استیضاح وزیر نیز پیش رفت.
اما وقتی روند بازی چندان بر وفق مراد نگشت و احساس پیروز ی منحرفین در نزاع در حال قالب شدن بود گویی از روز گذشته بازی جدیدی رقم خورده است.بازی که در آن از سیاست هویج و چماق سابق یا همان دستکش مخملی و چدنی خامنه ای استفاده می شود.
اگر خاطرتان باشد در زمانی که اوباما پیام سال نو را برای خامنه ای فرستاد وی در مشهد اعلام نمود که این دستی که به نشانه دوستی دراز شده دارای دستکش مخملی است که در آن دستی چدنی قرار دارد.(نقل به مضمون)در این حالت بود که خامنه ای روز گذشته در جمع فرماندهان سپاه با قاطعیت اعلام نمود که مواضع پیرامونی احمد ینژاد هیچگاه در جایگاه دشمن نظام نیست و هیچ قرابتی با جریان اعتراضی 88 نداشته وندارد و این تنها اختلاف نظر است و مسولین نباید به این اختلافات دامن بزنند.و با زبان بی زبانی کوشید تا بگوید که  من مخالف برخورد با این مجموعه نوظهور هستم.اما در باطن گویا حوادثی دیگر رقم می خورد.امروز سردار جعفری فرمانده سپاه در مصاحبه ای با مهر اعلام کرد که سپاه ضابط قضایی برخورد با جریان انحرافی است.و دستگاه قضا  از سویی خط قرمز کشیدن را امری باطل پنداشت و اعلام نمود به هیچ قط قرمزی از این دست پایبند نیست و چیزی نگذشت که خانم اردکانی از نزدیکان بقایی نیز بازداشت شد.
مجموعه این رفتارها نشان می دهد که گویی خامنه ای به این باور رسیده که به مانند تیم مشایی احمد ینژاد باید بازی کند یعنی به همان سان که در ظاهر از ولایت فقیه حمایت می کنند در باطن آن را می زنند اینان نیز می بایست در ظاهرا دعوت به وحدت و همراهی با دولت کنند و در باطن مقتدرانه جریان انجرافی را قلع و قمع نمایند.
نزدیکی سپاه به برخی از اصلاح طلبان حکومتی نیز شاید بتواند در همین مجموعه تلقی گردد.اما با نزدیک شدن به انتخابات تنور رخدادها نیز داغ تر می شود و باید در انتظار برخورد های خاص تری در روزهای آتی باشیم.

فعالان حقوق بشری ، حسین رونقی جوانی است با 27 سال سن در آستانه مرگ ...امروز به کمکش بشتابید که فردا دیر است

حسین رونقی ملکی نام ی است که فعالان عرصه اینترنت بارها آن را شنیده اند.نام این جوان برومند وطن آغشته گشته به درد کلیه و بیماری های جانبی اش.جوانی که 15 ماه در انفرادی بسر برد و تن به اعتراف نداد چرا که باور داشت مسیری را که در آن گام برداشته مسیر حق است و پابرجا بر اعتقادات و عقایدش استوار ماند تا نشان دهد که بی ربط نام بابک خرمدین را برای خویش بر نگزیده بود.
حسین همچون بابکش در مقابل خلیفه ولایت دست بر خون خویش یازید و بر چهره زردش آغشته کرد تا مبادا سربازان گمنام ولی گمان برند که وی ز ترس رنگ باخته است.
حسین رونقی که به گفته پدرش بهترین هدیه تولدش تحت درمان قرار گرفتن وآزادی اوست این روزها اصلا وضعیت مناسبی ندارد.درد کلیه و سنگ صفرا و هزار درد کشنده دیگر احاطه اش کردند و او همچون بابکش سر تسلیم فرود نیاورده و بارها گفته که گر کشته شود تن به مصاحبه نخواهد داد.
حسین رونقی این جوان مبتکر و خلاق که بی شک در هر کجای جهان بود اکنون از بزرگترین امکانات و مزیت ها بهره مند بود این روزها تاوان این خلاقیتش و وب نگاشتنش را در انفرادی های اوین می دهد.
 وبلاگ  زیروبلاگ  این جوان غیور تبریزی است که همچون بابک خرمدین مردانه ایستادن را تجربه می کند.گروههای حقوق بشری و جوامع فعال در این زمینه بکوشید که مانع از زدست رفتن فرزندی دیگر گردیم.فرزندی که این روزها پدر و مادرش شاهد ذره ذره آب شدنش هستند و چاره ای جز کمک طلبیدن از سازمانهای حقوق بشری برایشان نمانده چرا که با درمان حسین هم همواره مخالفت به عمل می آوردند.حضرات کودتاچی نگذارید ننگی دگر بر دامان سیاهتان افزوده شود و داغی دگر بر جگر مادری که آهشان دامانتان را گرفته است.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

ائتلاف ... پیوند....پشت پرده خبرهایی است که باید هشیار بود.

بی شک این روزها هر انکه اخبار و تحولات را به دقت بررسی و رصد می نماید متوجه امری هر چند ظریف گشته است که در تحولات کشور در حال جاری شدن می باشد. امری که در آستانه انتخابات مجلس موجب گشته که بویی از ائتلاف به مشام رسد.
شاید به سختی بتوان واژه ائتلاف را برای این قبیل رفتارها برگزید اما به ناچار برای بیان مقصود از آن بهره می برم.پس از رخدادهای جاودانه سال 88 که منجر به تغییرات شگرفی در تاریخ ایران گشت و ادبیات نوینی را پایه ریزی نمود امروز که حدود دو سال از آن حضور غرور انگیز در کف خیابانها می گذرد شاهد برخی رفتارها و کنش ها هستیم که شاید هیچ فردی تا دوسال پیش تصورش را هم نمی کرد.
محمود احمد ینژاد همان فردی که دوسال پیش خامنه ای او را نزدیک تر از هاشمی به خود معرفی نمود امروز چنان قدی در مقابلش برافراشته که خطر را بسیار عمیق و جدی تلقی می کند.در طول شش سال گذشته که خامنه ای همواره با تمام توان از دولت نهم و دهم حمایت های همه جانبه ای را انجام می داد گویی در این روزها به باوری دگر دست یافته است.باوری که خطر طیف مشایی - احمدی نژاد را بنیان کن حس کرده و در پی راهی برای برون رفت از گرداب خود ساخته است.خامنه ای تمام آرزویش این است که این دوسال باقیمانده نیز سپری شود و پس از پایان دوره دولت دهم با حذف احمدی نژاد قدرت بلامنازع کشور (گرچه اکنون نیز هست)گردد اما ترسش این است که مبادا با این روند حرکتی این جریان پیش از اتمام ریاست جمهوری با بدست گرفتن مجلس قدرت مهار نشدنی در اختیار آن طیف به قول خودشان انحرافی بیافتد که دیگر برای جبرانش فرصتی باقی نماند.پس از جریان عزل مصلحی وزیر اطلاعات و بازگشت مجدد وی با حکم حکومتی رفتارهای احمد ینژاد به شدت تندتر گشته است.از عزل سه وزیر به یکباره گرفته تا سپردن ریاست سازمان میراث فرهنگی که معاون رییس جمهور نیز می باشد به فردی که طیف خامنه ای به شدت با وی مخالف هستند.در ادامه این رفتارها نیز می توان به اخباری که  احتمال ریاست مشایی بر اپک را تقویت می کنند اشاره داشت.
از سویی دیگر رفتارهای برخی از عناصر جنبش سبز طی روزهای اخیر که دم از مماشات و بخشش و عفو دو طرفه که گویا فراموش کردند که دو طرف این ترازو کیستند و چه جایگاهی دارند بسیار قابل توجه است.بر اساس شناختی از از شخصیت محمد خاتمی در اذهان عمومی و فعالان سیاسی جامعه شکل گرفته علیرغم جایگاه ویژه ایشان همگان به نیکی آگاهند که وی از قدرت چانه زنی بالا یی برخوردار نیست و این رفتار و این سخنان مطرح گشته چند روز پیش را شاید باید در پشت پرده ای از جنس هاشمی جست.بر این اساس بد نیست که نظری به رفتار هاشمی در این روزها افکند .سایت آینده که منتسب به فرزند هاشمی (مهدی هاشمی )است پس از یک دوره فیلتر شدن به یکباره از فیلترینگ خارج گشته و شروع به تخریب چهره های طیف احمید نژاد -مشایی می کندکه بصورت همزمان مورد استقبال سایت جهان نیوز وابسته به زاکانی و تیم اطلاعات قرار می گیرد/.روندی که نشان می دهد حداقل توافقات خاکستری رنگی در پشت پرده در حال شکل گیری است.توافقاتی که روز گذشته با خبر (شاید غیر واقعی) جوان ارگان سپاه همراه گشت که خبر از تدارک حضور خاتمی در مراسم 14 خرداد امسال می داد .بحث اصلی در اینجا صحت و سقم این خبر نیست بلکه  مهم اینست که چه شده که خاتمی از سران فتنه و عامل موساد و امریکا به یکباره به چنین جایگاهی می رسد؟
آیا تیم مشایی - احمدی نژاد می تواند با جذب بدنه معترضین تاریخ ایران را دگرگون نماید؟
آیا تیم خامنه ای برای مقابله با تیم مشایی - احمد ینژاد پیوندی هر چند سست را با هاشمی و خاتمی برقرار خواهد کرد؟
نقش ملت در این میان بی شک تعیین کننده نهایی خواهد بود تنها باید با عامل آگاهی در صحنه بود و هر لحظه بر اساس منافع ملی سرنوشت نهایی را انتخاب کرد...روزهای حساسی در پیش است هشیار باشیم.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

آیا حکم حکومتی دیگری در راه است؟...احمدی نژاد بر خلاف نظر مجلس سه وزیر را برکنار کرد


طی چند روز گذشته خبرهای متفاوتی پیرامون وضعیت وزارتخانه های ادغام شده از سوی رسانه های دو طیف خامنه ای و احمد ینژاد منتشر گشته است.اخباری که تا روز گذشته و پس از دیدار لاریجانی با احمدی نژاد ظاهرا به سرانجام خوشی برای مجلس رسیده بود واحمدی نژاد نظر مجلس را پذیرفته بود.
اما امروز به یکباره خبری بر روی سایت ریاست جمهوری منتشر گشت که طی آن نامه خداحافظی احمد ینژاد از سه وزیر مطرح گشته منتشر شد.بر این اساس احمدی نژاد علیرغم نظر مجلس با هر سه وزیر وزارت خانه های نفت،صنایع و معادن و رفاه خداحافظی کرده و دیگر از نظر خود آنان را وزرای دولت دهم نمی داند.این امر که خود حرکتی بزرگ برای به چالش کشیدن نیروهای طیف خامنه ای است این احتمال را پدید می آورد که برای به صحنه کشیدن خامنه ای از طریق حکم حکومتی و لوث کردن هر چه بیشتر این جریان در حال شکل گیری است .به عبارتی تیم احمدی نزاد با این بازی دو پیش بینی در مقابل خود دارد:
1)خامنه ای برای بار دیگر وارد بازی شده و مستقیما این احکام را باطل می نماید به سان رفتاری که پیرامون مصلحی از خود نشان داد .در صورت وقوع این کنش نوعی مظلوم نمایی برای طیف احمدی نژاد رقم خواهد خورد که رییس جمهور هیچ نوع قدرتی در حوزه اختیارات خویش نداشته و هر حرکتش از سوی خامنه ای با حکم حکومتی مواجه می گردد.(البته نباید فراموش کرد که این نوع نگاه از سوی باورمندان به احمدینژاد صورت خواهد پذیرفت)امری که شاید رفتار چند هفته پیش احمدی نژاد و کناره گیری کوتاه مدتش برای بالا بردن هزینه دخالت خامنه ای برای چنین روزی طراحی شده بود.
2)در صورت عدم دخالت خامنه ای این کنش می تواند به یکدست شدن بیشتر دولت و نوعی قدرت نمایی در مقابل مجلسیان تلقی گردد.امری که پس از تحولات وزارت اطلاعات نیاز مبرمی بدان احساس میشد.دولت پس از موفقیت در این کارزار
به زودی در تداوم این راه دستی به سوی وزارت کشور نیز دراز خواهد نمود تا چیدمان نیروهای خود را برای انتخابات مجلس شکل دهد.
اما در این میان شاید بتوان حالت ها و فرضیه های دیگری را نیز مطرح نمود.احتمال اینکه خامنه ای نه از طریق خود و بصورت مستقیم بلکه از طریق مجلس و با تهدید استیضاح وارد عرصه گردد تا بدان شکل به دولت فشاری وارد سازد که این امر یعنی استیضاح دولت به شدت ضعیف و دور از انتظار می رود.به عبارتی شاید تحرکاتی پیرامون این رفتار به وقوع به پیوندد و تا مراحلی نیز این امر را به پیش ببرد اما وقوع قطعی این عمل کاری است که حداقل تا آستانه انتخابات دور از ذهن تصور می گردد.اما باید منتظر بود دید که پاسخ این بازی زیرکانه احمدی نژاد از سوی خامنه ای چه خواهد بود!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

آقایان شورای هماهنگی اگر به مصالحه عالیه تان خدشه وارد نمی شود از اعتراضات 25 اردیبهشت دانشجویان حمایت کنید

25 اردیبهشت روزی است که دانشجویان بسیاری از دانشگاه های کشور(حدود 19 دانشگاه) در اقدامی شجاعانه در تلاشند تا اعتراضات و اعتصابات گسترده ای را جهت محکوم نمودن تشدید فضای امنیتی دانشگاه ها  سامان دهند.به گزارش فیس بوک 25 اردیبهشت ششمین بیانیه دانشجویان پیرامون تدارکات این روز نیز صادر گشته است که در آن از شورای هماهنگی خواسته شده که بصورت رسمی و کاملا مشخص از این حرکت دانشجویی حمایت به عمل آورند.
شورای هماهنگی راه سبز امید که پس از بازداشت میر حسین و کروبی با فراخوان 10 اسفند به صحنه آمد نتوانست در مدت حدود سه ماه سپری شده هدایت جنبش را در برنامه خود قرار دهد.گرچه پیرامون موجودیت و مشروعیت این شورا و افراد حاضر در آن سخنان و گفته های بسیاری قابل بیان است اما در این مقطع خاص تحولات جاری این حداقل کاریست که شورا مذبور جهت بودنش می تواند به انجام رساند.
این شورا اگر در انتظار وقوع معجزه ای در کنج عزلت نشسته و امید دارد که در درگیریها و نزاع ها و شکاف های رخ داده در حاکمیت موج سواری نماید باید گفت که خیالی خام  در کیسه می پروراند.نیاز به تلاش و تکاپو چنین شورایی در کنار تعمیق اختلافات حاکمیت نیاز امروز جنبش سبز است نه اینکه پس از اتمام کار، شورای مذبور قد برافراشته و سهم خواهی نماید.
بی شک آنانی که امروز بار سنگین مبارزه را بر دوش می کشند حرفی برای فردای ایران خواهند داشت نه تنها افرادی که نام دارند و در عمل زبان در کام گرفته و در کنج عزلت نشسته اند.حضرات شورای هماهنگی این چه نوع هماهنگی است که در برنامه تان گنجانده اید؟ کمتر از 10 روز به اعتراضات دانشجویی باقیمانده و شما همچنان  اندر خم مانده اید...
رسانه رسایتان که هیچ فریادی را در خود نگنجانده و اندک مقبولیتی نتوانسته پدید آورد نیز در خواب خرگوشی خفته و فراموش کرده که وضعیت کنونی ایران در چه اوضاعی است.آقایان هماهنگی!!! زیاد مبرید که ایران تنها اطلاح طلبان حکومتی را در داخل خویش جای نداده و بخش عظیمی از بدنه معترضن افرادی هستند که به رفتار امروزین شما که همچون گذشته نه چندان روشنتان است ایراد دارند.چگونه است که بیانیه تند دانشجویان را که در آن حاکمیت را به زیر سوال برده توسط سایتهای کلمه و جرس سانسور می گردد و سیمای رسایتان در نارسایی مطلق پرده بر آن می پوشاند.چگونه است که اخبار فعالان ملی و مخالف حاکمیت به سختی در رسانه هایتان پوشش داده می شوند و اخبار فعالان اصلاح طلب در صدر اخبارتان گنجانده می شود.اگر رسایتان رسانه اصلاح طلبی است آن را به عیان گویید که نیازی به لاپوشانی نیست .گرچه اکنون همگان می دانند که رسا چه رسانه ای است و در چه جهتی گام بر میدارد و شاید یکی از عمده دلایل عدم کامیابیش نیز همین باشد.ای کاش سخنان میر حسین را به یاد می آوردید که همگان را مالک جنبش سبز می دانست نه طیفی از حضرات را...
حمایت از فرزندان دانشجوی سبز اندیش ملت وظیفه ای است که بر گرده تمام آنانی که ادعای هماهنگی شان گوش فلک را کر کرده سنگینی میکند و عدم حمایتشان که شاید دیگر چندان وزنه ای نیز نداشته باشد شورایشان را به هماهنگ کننده های پیشین در زباله دانی تاریخ خواهد سپرد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

یازده سال زندان آرامشان نکرد... به حکم ابوالفضل عابدینی یکسال افزوده شد

در خوزستان بازداشتش کردند و وحشیانه به منزلش یورش بردند.گویی جانی و آدمکشی را می خواهند بازداشت نمایند .او که عاشقانه در راه عظمت میهنش گام بر می داشت و همسو با جنبش آزادیخوانه ی ملتش در تکاپو بود را به جرم عشق به میهن مورد بازداشت قرار دادند.ابتدا در خوزستان به وحشیانه ترین حالت  او را بازداشت کردند و انواع شکنجه ها را بر تن نحیفش وارد ساختند تا شاید از این طریق بتوانند او را از مسیری که در پیش گرفته منصرف سازند اما زهی خیال باطل.
حکمی بدو دادند که شاید در تاریخ معاصر بدان سنگینی نداشته و یا چنانچه داشته باشیم هم به تعداد انگشتان دست هم نرسد.یازده سال حبس .
حال که حدود یکسال از بازداشتش سپری گشته گویی فشار و عظمت نامش همچنان آزارشان می دهد .گویی نامش چنان زخمی بر پیکر بی جانشان زده که با آن حکم قرون وسطایی شان نیز آرام نگشتند و اینبار یکسال دیگر بر حکمش افزودند.آن قاضی که چنین حکمی را صادر کرد ای کاش می فهمید که دوازده سال از عمر یک جوان 25 ساله چه مفهومی دارد.ای کاش می فهمید که مادر و پدر این جوان خوزستانی در چه وضعیتی هستند وچه فشاری را تحمل می نمایند.ای کاش می فهمید که وقتی آن قلم آغشته به خون ملت را بر برگه حکم جوانان غیور این مرزو بوم جاری می سازد و بصورت مستقیم و غیر مستقیم زندگی دهها تن را اینگونه دچار تغییر می کرد چه دردی به جا می گذارد.
 
البته کودتاچیان همراه با وی به حکم مجید توکلی ،مهدیه گلرو و بهاره هدایت را نیز شش ماه افزودند .این احکام قرون وسطایی بی شک تنها نشانگر تزلزل و واهمه کودتاچیان و عمق دنائت این دستگاه از هم فرو پاشیده است.به این یاران دربند و عزیزان چون کوه ایستاده به جرات می توان نویدی از جنس آزادی داد.نویدی که نیک بدانند که دوازده سال که هیچ در ماندگاری یکسال آتی این مجموعه فاسد اما و اگرهای بسیاری در مقابل دیدگان است.یاران و عزیزان در بند صبور باشید و چون کوه مستحکم که آزادی نزدیک است

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

تسویه ها همچنان ادامه دارد...ابتدا مخالفین نظام سپس منتقدین نظام و اکنون دردانه نظام

چه روزگاری بود روزهای آغازین انقلاب .روزگاری که هیچ مخالف نظامی جانش در امنیت نبود .یا باید تن بدین نظام آسمانی نازل شده بر ایران می داد یا تن به خاک می سپارد.روزگاری که بسیاری از جوانان این مرزوبوم که دل در گرو پیشرفت این کشور داشتند تنشان را گلوله های سرد نازل شدگانی که تاب مخالف را نداشتند هدف قرار داد.دهه شصت سپری گشت و مخالفین نظام ولایی قلع و قمع شدند و به ددمنشانه ترین وجه ممکن کشتار گشتند و تن به تبعید و آوارگی دادند.دهه شصت و هفتاد سپری گشت و در دهه هشتاد  موج تسویه ها دامان منتقدین نظام را در بر گرفت.منتقدینی که خود روزگاری در قلب نظام سکنی داشتند و اکنون راه و مسیر حرکت را غلط می پنداشتند.اینان با  گذشته ای گرچه تاریک اما قدمی مثبت بر داشتند. گرچه دیر اما به آغوش ملت بازگشتند .منتقدینی که هر یک پستی مهم را اشغال کرده بودند .از نخست وزیر گرفته تا رییس مجلس از رییس جمهور گرفته تا نماینده مجلس و وزیر .به گفته کروبی نظامشان از کشتی به قایقی تنزل یافت چرا که جمع کثیری از همراهان دیروز امروز در مقابل نظام(البته از دید خودشان) صف کشیدند.به هر روی دهه هشتاد نیز سپری گشت در روزهای آغازین دهه نود تسویه جدید گویی در راه است.اینبار دردانه نظام و قلب ولایت قرار است تسویه شود .همو که خود را فرزند گونه به رهبر فرزانه اش می چسباند.همو که آوازه  ولایت پذیریش گوش فلک را کر کرده بود .همو که نامش لرزه بر تن دشمنان نظامشان می انداخت و یادش اشک از چشمان دوستداران نظام سرازیر می ساخت.بسیجیانش عاشقش بودند و در رکابش حاضر به جان دادن.اما گویی چرخه در حال چرخیدنی دگر است.چرخیدنی از جنس تسویه .اما اینبار قرار است دردانه نظام و قلب تپنده امام خامنه ای!!!!! تسویه گردد.این چند سطر را تقدیم می کنم به حسین آقای شریعت مداری .همو که روزها و ماهها از صداقت و پاکی احمدی نژاد دم می زد و گویی در عرض دو سال به مدت بیست سال این فرد تغییر کرده است و باید منتظر بود تا بزودی اسناد فسادهای گوناگون احمدی نژاد را در کیهان مورد مطالعه قرار دهیم.حسین آقا منتظر این اسناد شما هستیم چرا که باور داریم شما می توانید(گرچه من شخصا باور به استیضاح احمدی نژاد ندارم )
آری مسول کیهان این است گردش چرخ گردون ...این زمزمه هایی که می شنوی خبر از طوفان سهمگین می دهد .طوفانی که با آمدنش نه تاک ماند ونه تاک نشان

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

نزاع احمدی نژاد و خامنه ای صوری نیست جنگ قدرتی است هولناک...باید فرصت را غنیمت شمرد

احمدی نزاد عامل دست خودشان است و این ها همه جنگ زرگری است.جنگی در کار نیست تنها می خواهند تنور انتخابات را گرم کنند و سخنانی از این دست این روزها به وفور شنیده می شود . من مخالف تفکرات دایی جان ناپلئونی بسیاری از دوستانی هستم که این روزها معتقدند که نزاع های مطرح شده در سطح کلان کودتا صوری بوده و تنها برای داغ کردن تنور انتخابات است.
سخنان و اظهاراتی که چندی است در حال مطرح شدن است بیشتر حول محور استیضاح احمد ینژاد در مجلس است.امری که چند روز پیش نیز باهنر آن را دگرباره مطرح ساخت و بسیاری دیگر نیزبا اظهارات خود  در حال داغ نمودن این تفکر هستند اما به نظرمی آید  احتمال برپایی جلسه ای برای استیضاح دولت امری است که بیشتر از احمد ینژاد وتیمش  خود خامنه ای از آن نگران است و بر همین اساس نباید چندان انتظار وقوعش را داشت.به عبارتی خامنه ای همچنان قصد حمایت از دست پروده اش بصورت ظاهری دارد و فعلا تن به برخوردی از جنس استیضاح نداده است.برخوردی که شاید در طول سه دهه حکومت جمهوری اسلامی سابقه نداشته است.
این نکته نیز گویا بعنوان اهرمی در دستان دولت احمدی نژاد قرار گرفته جهت افزودن بر فشار و هموار نمودن مسیر برای اهداف تعیین شده خویش.
بر همین اساس باید به چند نکته توجه جدی داشت:
1)خامنه ای برای ایستادن در مقابل تحولات اخیر دولت و تغییراتی که در دستگاه اطلاعات در حال وقوع بود علیرغم تمام فشارهای پشت پرده ای که وارد ساخت مجبور شد تا پیامی کتبی آن هم به شخص مصلحی ارسال نماید.وی در این پیام کوشید تا نشان دهد سخن پایانی تنها باید از یک مجرا شنیده شود و به نوعی خواست دولت را مورد تنبیه قرار دهد اما با فاصله چند روز در سخنان  خود در دیدار با جمعی از مردم فارس اظهار داشت که"قواي سه گانه بويژه دولت حقا و انصافا در حال خدمت و تلاش هستند "این حمایت قاطعانه گرچه با پیامهای ضمنی مبنی بر اینکه رهبری پشت افراد نمی ایستد و از خدمت افراد حمایت می کند همراه بود اما بیشتر در تلاش بود تا از دولت دست نشانده خود حمایتی ظاهری نماید تا نشانی از پشیمانی از تلاش 6 ساله اش نمایان نباشد.از سویی دیگر نیز وقتی با عدم حضور در هئیت دولت و تداوم مخالفت احمد ینژاد روبرو شد طی سخنانی بصورت ضمنی اظهار داشت که نباید اختلافات را علنی کرد در مقابل مردم اخم نمود.

2)گویی احمد ینژاد نیز با اطلاع از این رفتار و نقطه ضعف خامنه ای در حال ادامه رفتارهای خاص خود می باشد .رفتارهایی که بسرعت در حال هموار نمودن سطوح نا هموار برای انتخابات هستند.عدم مداخله مصلحی وزیر انتصابی خامنه ای در جلسات دولت و عدم دعوت وی به کردستان و پس از آن نیز عدم شرکت در جلسات هئیت دولت و قهری سیاسی که در پیش گرفته خبر از تداوم این اختلافات می دهد.اختلافاتی که در ظاهر به اتمام رسیده اما در باطن شعله های آتشش همچنان فروزان است.
نزاع احمد ینژاد و خامنه ای از سوی دیکتاتور بزرگ به شدت نیازمند زمان است.به عبارتی خامنه ای  تمام تلاش خویش را مصروف می کند تا این 2 سال باقیمانده دوران احمد ینژاد به پایان رسد امری که شاید تا حدودی تصور پایان برایش دشوار باشد.اما از طرفی دیگر تیم احمد ینژاد - مشایی به نیکی می داند که پایان این دو سال یعنی پایان عمر فعالیت سیاسی آنها و در صورتیکه روند تحرکات به گونه ای رقم نخورد که بتوانند همچنان دولت را در دست داشته باشند برای همیشه حذف خواهند شد. با این وضعیت نزاع رخ داده نه تنها نزاعی صوری و تشریفاتی نیست بلکه جنگ قدرتی است هولناک که در چند ماه آتی شعله هایش  بسیار آتشین خواهد گشت.

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

هشداری به جریانات تجزیه طلب... نیروهای ملی در مقابل اهداف شومشان تمام قد خواهند ایستاد

چندی است که تحرکاتی خاص در نقاط حساس و مرزی کشور در حال وقوع است.تحرکاتی که نشان می دهد در آشفتگی وضعیت داخلی کشور جریانانی در تلاش هستند تا از این وضعیت بهره بجویند.
خیالی خام که در اذهان بیمارشان می پروانند و فراموش کردند که نیروهای ملی و وطن پرست این مرزوبوم تمام قد رفتارهای مزورانه شان را زیر نظر دارند.رفتارهایی که در برخی مناطق همراه با دولت کودتایی شکل می پذیرد و گاها نیز خود کودتاچیان بر آتشش هیزم می ریزند.رفتاری که حاصل نارضایتی اقوام کشور است و جریانات تجزیه طلب سوار بر این موج نارضایتی دشمنی های خود با ملت ایران را تداوم می بخشند.اما گویی اینان فراموش کرده اند که وطن پرستان ایران چنان سیلی جانانه ای به این گونه تفکرات می زنند که این اندیشه بیمارشان یکبار برای همیشه به زباله دانی تاریخ سپرده شود.در همین راستا مطلب پرمعنا و ارزشمند از اعضای حزب پان ایرانیست به نام حجت کلاشی در سایت این حزب ملی گرا دیدم که پاسخی مناسب و علمی برای این یاوه سرایی ها می باشد .
بخشهایی از این نوشتار
پس از شکست فرقه، اکنون بقایای آن به پوشش صرف پان‌ترکیستی خزیده و تولیدات دستگاه‌های جنگ روانی دولت شوروی را با پشتیبانی دولت خانوادگی علی‌اف‌ها – حلقه‌ی ک.گ.ب – و لابی قدرتمند ترکیه در ایران که در حال حاضر عمدتاً تمایلات اقتصادی دارد و نیز حمایت احزاب برادر بزرگتر در کشور مذکور چون حزب حرکت ملی ترکیه و…. همراهی برخی از عناصر چپ سابق در خواب‌گرفتگی اسف‌بار دستگاه‌های مسوول و گاه همراهی‌های معنادار، به کمک دیگر سازمان‌هایی مانند داک و حرکت ملی و… که دست‌پرورده‌ی همان اراده‌های بیرونی هستند از آذربایجان تا تهران توزیع می‌کنند. 

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

آیا حکم حکومتی ابقا مصلحی بی پاسخ می ماند؟

خامنه ای پیشتر طعم حکم حکومتی را چشیده بود .در جریان مجلس ششم و قانون مطبوعات حکم حکومتیش جاری و ساری گشت تا نشان دهد که پایان کننده و تصمیم گیرنده نهایی اوست.بار دیگر حکم حکومتی در جریان معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی مطرح گشت.حکمی که اینبار با شمایلی خاص تر مورد پذیرش قرار گرفت و احمدی نژاد در حکم تغییر مشایی مبنای این تغییر را اصول قانون اساسی معرفی نمود نه حکم حکومتی خامنه ای.بار دیگر امروز در جریان استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات حکم حکومتی خامنه ای صارد شد اما اینبار در وضعیتی بسیار متفاوت تر .حکمی که شواهد و قرائن موجود نشان می دهد تلاشی بسیار در جریان بوده تا صادر نشود چرا که براساس اخبار موثقی که حدود 5 ماه پیش سایت انتخاب نیز آن را منتشر نمود حیدر مصلحی استعفا داده بود اما این خبر بسرعت با تکذیب سایر سایتهای حکومتی مواجه شد و خبرهای بدست آمده نشان می داد که استعفای مصلحی گرچه از سوی تیم احمدی نژاد با تمام توان تعقیب می شد اما خامنه ای با آن به هیچ وجه موافق نبود .این روند طی شد تا اینکه امروز در خبری یکطرفه سایت نهاد ریاست جمهوری خبر استعفا را منتشر نمود و لحظاتی بعد نیز خبر مخالفت خامنه ای در مقابل این خبر قد علم کرد.
سایت کودتاچی جهان نیوز در تفسیر کوتاهی پیرامون این خبر آورده است:
"هم چنین یک منبع مطلع به خبرنگار الف گفت وزیر اطلاعات به دلیل برداشتن یکی از معاونین خود که نماینده مشایی و جریان انحرافی دولت در وزارت خانه بوده است با فشار دفتر رئیس جمهور مجبور به استعفا شده بود. پیش از این نیز رئیس جمهور تصمیم داشت وزیر اطلاعات را برکنار کند که آن دفعه نیز با مخالفت رهبر انقلاب مواجه شده بود."
اما تا لحظه نگاشتن این چند سطر یعنی شامگاه یکشنبه 28 فروردین هنوز خبر ابقا مصلحی در سایت نهاد ریاست جمهوری درج نگشته است.
حال باید منتظر بود و دید که آیا احمد ینژاد این حکم حکومتی را می پذیرد و زیر بارش می رود یا تحولاتی دیگر رقم می خورد؟

تقابل خامنه ای و احمدی نژاد جدیتر شد... استعفای مصلحی توسط خامنه ای رد شد.

در حالیکه رسانه ها همچنان مشغول پوشش دادن خبر استعفا یا برکناری حیدر مصلحی هستند خبرگزاری فارس در خبری فوری اعلام کرد که خامنه ای با استعفای حیدر مصلحی مخالفت کرده و ایشان در مقام خود ابقا می شوند.

خبرگزاری فارس چنین آورده است:"به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، پس از آنكه سايت‌هاي متعلق به دولت از پذيرش استعفاي حجت‌الاسلام والمسلمين حيدر مصلحي از وزارت اطلاعات توسط احمدي‌نژاد خبر دادند، وي به دليل مخالفت مقام معظم رهبري با كناره‌گيري‌اش در وزارت اطلاعات ماندني شد."
شایان ذکر است که پیشتر اخباری مبنی بر وسیع شدن دایره اختلافات احمدی نژاد با خامنه ای منتشر می گشت اما اینبار ظاهرا جنگ قدرت در میدانی نوین شکل و شمایلی جدید به خود می گیرد.پس از برکناری وزیر امور خارجه به آن شکل مفتضحانه گویا خامنه ای اینبار صلاح ندانست در مقابل یکه تازی های دولت سکوت نماید و علیرغم اینکه به نیکی می دانست این موضع گیریش منجر به نمایش میزان اختلافات بصورتی بسار خاص خواهد گشت اما تن به این ایستادگی داد تا مانع از خروج مصلحی از وزارتخانه گردد. این وزیر از حمایت خاندان لاریجانی برخوردار بود و از مقربان نزدیک خامنه ای محسوب می گردد و خروج وی به هر شکلی از این وزاتخانه ضربه ای دیگر در جنگ قدرت این میدان جدید تلقی می شود.
در این میان مواضع تیم مشایی نشان می دهد که در حال تدارک گسترده ای برای حذف تمامی نزدیکان و مقربان خامنه ای از تیم دولت هستند تا پیش از انتخابات مجلس دولت بصورت کاملا یکدست وارد جنگ بزرگ شود .جنگی که فرمانده سپاه از آن در سال 91 خونین یاد می کند.
به هر روی با توجه به رفتار خاص احمدی نژاد و تیم کودتاییش مخافت با این خروج از کابینه در روزهای آتی پاسخی را در بر خواهد داشت که شکاف موجود را علنی تر و عمیق تر خواهد نمود.

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

پس از ابوالفضل عابدینی، نسرین ستوده نیز به یازده سال زندان محکوم شد

یازده سال زندان ... شمارش این مدت هم سخت و طاقت فرساست چه رسد به طی این مدت حبس .یازده سال بخشی بزرگ از عمر فرد است.بخشی از عمر که شاید مهمترین دوران عمر فرد تلقی گردد.در خبرها خواندیم که نسرین ستوده تقاضای  تجدید نظر در حکم یازده ساله خویش را پس گرفت و بر اساس اظهارات همسر وی آقای رضا خندان احتمالا حکم دادگاه بدوی که یازده سال بود بصورت قطعی صادر خواهد شد.
هر چند نسرین ستوده دومین آزاده ی در بندی خواهد بود که به این مدت حبس محکوم شده است اما باز هم شنیدن این خبر که وی به یازده سال حبس محکوم می شود دردناک است.پیشتر ابوالفضل عابدینی نصر از اعضای حزب پان ایرانیست و روزنامه نگار خوزستانی نیز به یازده سال حبس محکوم شده بود که اکنون نیز در بند 350 اوین در حال گذراندن این مدت است.
خانم ستوده که بی شک یکی از مبارزین بنام و استوار قامت این دوران تلقی می شود از بیدادگاه های دولت کودتایی تقاضای تجدید نظر نکرد تا نشان دهد که تنها جرم او حق گویی و حق طلبی و دفاع از حقوق ملت آزاده اش بود.این ایستادگی خانم ستوده براستی که ستودنی است.یازده سال گرچه باورش نیز دشوار است اما هم خود آن عزیزان و هم سایر فعالان به نیکی آگاهند که این مدت هرگز به پایان نخواهد رسید و بسیار زودتر از موعد اتمام حکم تحولات شگرفی جامعه ایرانی را به لرزه در خواهد آورد و این عزیزان سرفراز نزد ملت را به آغوش ملتشان باز خواهد گرداند.پس پیامی به نسرین ستوده ،ابوالفضل عابدینی و تمامی زندانیان در بند می فرستم که نیک بدانید روز رهایی نزدیک است

۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

سکوت و عدم تحرک شورای هماهنگی در آینده نه چندان دور وضعیت را تغییر خواهد داد

سال 90 آغاز شد .سالی که در اولین روزش شیراز آغازگر اعتراض شد .سالی که آغاز شد و در روزهای آغازینش با درگذشت پدر میر حسین موسوی امکان اعتراض فراهم گشت.سالی که در آن طوفان های اقتصادی زمینه ساز بسیار مناسبی برای رشد و گسترش اعتراضات گردیده است.سالی که نزاع های نه خیمه شب بازی که جنگ قدرت شکل گرفته وضعیت بسیار حساسی را رقم زده و بالاخره سالی که بدلیل داشتن یک انتخابات گرچه به شکل انتصابات از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
اما در این میان شورای هماهنگی راه سبز امید رفتاری نه چندان معقول و قابل انتظار از خود به نمایش گذاشت.این انتقاد از آنجایی به این مجموعه وارد است که فرصت حضور در مراسم پدر میر حسین موسوی را به سادگی از دست داد.فرصتی که علیرغم لغو آن از سوی خانواده وی می توانست با پیام این شورا همچنان پابرجا بماند و تنور اعتراضات را در سال نود نیز همچنان داغ نگه دارد.
شورای هماهنگی در زمینه تحولات اقتصادی و وضعیت معیشتی ملت هیچ طرحی را مطرح نکرده است.بی شک همگان بر این باور هستند که هر گونه فعالیت و حضور چه خیابانی و چه بصورت اعتراضات مدنی نیازمند تبلیغات گسترده است.به عبارتی برای یک حضور خیابانی و یا یک رفتار  مدنی در خرداد ماه می بایست از امروز تبلیغات را آغاز نمود تا این خبر در بین عموم مردم پخش گردد نه اینکه با فاصله ای چند روزه طرحی مطرح شود که نتیجه اش آنچنان می می تواند باشد نگردد.
شورای هماهنگی باید به نکته ای به دقت توجه داشته باشد که وضعیت کنونی کشور به شدت آبستن حوادث بزرگی است که در صورت سکوت و عدم تحرک این شورا بی شک معترضین وارد جبهه یا رفتاری مجزا خواهند شد که این امری نیست که در طول این دو سال گذشته مد نظر بوده است.
عزیزان شورای هماهنگی این را نیز فراموش نکنند که نگاه آگاه و نکته سنج ملت به رفتارشان است و رفتاری همچون دیدار دختران موسوی و اخبار و حواشی آن صدمات جدی می تواند بر پیکره شورا وارد نمایید.رفتاری که شاید از دید بازیگرانش نوعی سیاست ورزی اما از دید ملت نوعی بازی خوردن بیش نیست.پس شورا بکوشد که در صورت عدم تلاشش در زمانی نه چندان دور جایگاهی نخواهد داشت.

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

شورای هماهنگی راه سبز امید فراخوانی پیرامون این مراسم صادر کنید ...زمان اندک است

میر اسماعیل موسوی درگذشت.پدر مردی که این روزها نامش کوچه ها و خیابانهای ایران را در بر گرفته است.مردی که آمد و براستی چه آمدنی .آمد و ایستاد تا لذت همراهی با ملت را نصیب خویش گرداند.پدر میر حسین موسوی دار فانی را وداع گفت.
تمام افرادی که مراسم خاکسپاری مرجع سبز اندیش منتظری را به یاد دارند از عظمت و شکوه آن حضور خاطره ها بر ذهن انباشته اند.مراسمی که سبزها با حضور خویش در قم حماسه ای جاودانه خلق کردند.
صدور فراخوانی به موقعی پیرامون  مراسم خاکسپاری می تواند به حضوری پر رنگ مبدل گردد.زمان اندک است و فرصت ایده آل .عزیزان راه سبز امید با سرعت عمل به موقع خود می توانید اولین حضور جدی سال 90 را نه تنها در تهران بلکه در تمام ایران بخصوص زادگاه میر عزیز رقم زنید.
صدور این فراخوان گرچه با ممانعت مقامات امنیتی روبرو شود باز هم منجر به حضوری پر رنگ خواهد شد .از امروز می توان برای هفتم آن پیر سبز برنامه ای گسترده تدارک دید.باور به این حضور داشته باشیم .
میر حسین عزیز درگذشت پدر بزرگوارت را تسلیت می گویم و بدان که ملتی در این غم با تو شریک هستند

۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

رفتاری همچون حافظیه شیراز در سیزده بدر در تمام ایران شدنی است

سیزده بدر در راه است.روزی که تنها ازدحام جمعیتش تزریق وحشت است و بس.حضور شگفت انگیز و رفتار شجاعانه مردم در حافظیه شیراز در اولین ساعات سال نود تجربه ای بود گرانبها.تجربه ای که بدون تبلیغات و اطلاع رسانی در مقیاسی بزرگ به ثمر نشست.فریادهایی که بغضی فرو خفته بود و به دور از نگاه نیروهای سرکوبگر به دلیل غافلگیری شان سر داده شد .از مرگ بر خامنه ای تا درخواست آزادی موسوی و کروبی .اینک سیزده بدر را در پیش داریم .روزی که باز همان ازدحام با همان قشر مختلف در تمام نقاط کشور شکل خواهد گرفت.سیزده بدر تنها نیاز به جرقه دارد جرقه ای که در حافظیه زده شد و به ثمر نشست.سال گذشته را به خاطر داریم .در سیزده بدر حضور انبوه نیروهای سرکوبگر در پنج پارک پیشنهادی چهره ای خاص به پارک ها داده بود .اما امسال شاید دیگر نیاز به آن روند نباشد.وحشت فزاینده دولت کودتا و رشد چشمگیر معترضین و گسترش لایه های اعتراضی میان تمام اقشار جامعه موجب گشته تا تنها ازدحام جمعیت و جرقه ای کوچک آغازگر جریانی بزرگ باشد.
سیزده بدر جشن ملی ماست و شاید به جرات بتوان گفت کمتر خانواده ای را در سراسر ایران بشناسیم که در دامان طبیعت حاضر نشوند و این حضور تفریحی که با اقشار گوناگون و آمیخته از تفکرات مختلف شکل می گیرد فرصتی مناسب است.عدم توانایی استقرار نیروهای سرکوبگر در تمام کشور بر این فرصت مناسب وجه ای خاص بخشیده است.
سیزده بدر روز سبز طبیعت بر ملت سبز ایران پیشاپیش فرخنده باد

جنگ قدرت جدی است...در روزهای آغازین سال نزاع های کودتاچیان چهره ای جدید به خود می گیرد

سایت محرمانه نیوز احمد توکلی را با تمام توان زیر سوال می برد و از سویی دیگر به کیهان و طائب می تازد.این سایت که گویا به جریان مشایی وابسته است در مطالبی تند تمام انتقادها از امام جمعه مشهد -این مردک کم عقل -گرفته تا طائب و توکلی را پاسخ می دهد.این رفتارها و پاسخ ها در حالی شدت می گیرد که رهبر کودتاچی شان در پیام نوروزیش امر به مخفی کردن اختلافات داده بود.امری که ظاهرا شدت آن بقدری بالاست که حتی در روزهای تعطیل سال نو نیز تاب انجامش را نداشتند.
نزاع ها و بحث های مجموعه کودتا ظاهرا وارد فاز جدیدی می شود.فازی که در آن به صراحت طرف مقابل را حذف می کنند و در صورت نیاز وارد برخورد فیزیکی نیز می شوند.
از سویی دیگر همزمان با برگزاری جشن نوروز خبرها حاکی از پاره کردن بنرهای تبلیغی این جشن در شیراز حکایت دارد.جشنی که پیشتر بسیاری تهدید به برخورد شدید با اجرایش کرده بودند.از امام جمعه شیراز تا فرمانده سپاه استان و  نمایندگان و اصولگرایان سرشناس.
این حجم سنگین اختلاف امری نیست که بشود پنهان نگه داشت و روند این جریانات نشان می دهد که شدت این اختلافات  پس از پایان تعطیلات بی شک فزونی خواهد یافت.از طرفی احتمال بیرون آمدن روزنامه ای زیر نظر مشایی پس از تعطیلات نوروز در حال جدی شدن است.این امر خود منجر به تشدید این اختلافات خواهد گشت.
سال 90 سالی است که با هوشیاری جدی و حضور به موقع و قدرتمند می توان ضرباتی سهمگین و تمام کننده بر پیکره کودتا نواخت.آماده باشیم که روزهای حساس در پیش است.روزهایی که علیرغم فشار داخلی و اختلافات عمیق ضربات خارجی نیز در انتظار کودتاچیان است.ضرباتی که می تواند با سقوط دولت بشار اسد(یا حتی با تغییر رفتار این دولت)فشار را بر دولت کودتا بیافزاید.
سال 90 سال ملت ایران خواهد بود

۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

سقوط دیکتاتور سوریه ضربه ای مهلک بر سیاست خارجی دولت کودتاست.

دولت کودتایی در تلاشی نمایان می کوشد که با تمام توان دیکتاتوری اسد را بر اریکه قدرت نگه دارد.حمایت های خاص و همسویی سوریه با دولت کودتا در مسائل مختلف بیانگر نزدیکی عمیقی است که میان این دو دولت نامشروع پدید آمده است.سقوط دیکتاتوری سوریه و روی کار آمدن حکومتی مبتنی بر آرای مردمی بلایی است که تصور وقوعش نیز جمهوری اسلامی را آزار می دهد .از این رو با اعزام نیروهای سرکوبگر سپاه از یک طرف و شبه نظامیان حزب الله لبنان از سویی دیگر در تلاش است تا با سرکوب معترضین حافظ دیکتاتوری فرزند حافظ اسد باشد.شاید در همین راستا بتوان به بایکوت خبری  رسانه های حامی دولت و سیمای  کودتا اشاره داشت.بایکوتی که بصورت بی سابقه ای کوچکترین خبری که بیانگر وضعیت وخیم مردم سوریه باشد را در بر می گیرد.
رسانه های دولتی بشار اسد در اقدامی مشابه وآشنا برا ی ملت ایران اعلام کردند که کشتار شش تن از مردم سوریه در جریان این اعتراضات کار یک گروه تبه کار بوده که ظاهرا شناسایی شده اند.براستی که چه تشابه عجیبی میان رفتار دیکتاتورها وجود دارد ...بشار اسد می گوید یک گروه تبه کار ... قذافی می گوید مردم لیبی عاشق من هستند ... خامنه ای می گوید دستان امریکا و منافقین در جریان این اعتراضات به وضوح نمایان است... کشته شدن ندا سناریویی بود که با فیلمبرداری خاصی رقم خورد... و هزاران هزار دروغ و یاوه دیگر که تنها نشان ترس و وحشتی عمیق است.
بر اساس گزارش های منابع خبری تا کنون شش کشته در جریان درگیری های شهر درعا بر جای مانده است.از سویی نیز مقر حزب بعث و ساختمان دادگستری به آتش کشیده شده است.و کشیده شدن این اعتراضات به نواحی کرد نشین سوریه می تواند منجر به پخش شدن و گسترش برق آسای این اعتراضات و سقوط دیکتاتور سوریه گردد.امری که در تهران وحشت فزاینده ای پدید خواهد آورد.

۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

سرنوشتی مشابه برای خمیس قذافی و مجتبی خامنه ای .. یکی با حمله نیروهای خارجی و دیگری بدست ملتی در صحنه

در ساعات آغازین سال ۹۰ خبری در رسانه ها منتشر شد .خمیس قذافی فرزند تاثیرگذار و سرکوبگر دیکتاتور لیبی در حمله نیروهای متحدین کشته شد.
این خبر موجب گشت تا اولین مطلبم را در سال ۹۰ به سرنوشت مشابه دیکتاتورها اختصاص دهم.فرزند قذافی تا فرزند خامنه ای . در تحولات دو سال گذشته همگان بر نقش پررنگ مجتبی خامنه ای بعنوان مهره ای پشت پرده  در تصمیمات دیکتاتور پدر اذعان داشتند.شعارهای فراوانی که پیشتر در اغلب تظاهرات ضد حکومتی شاهد آن بودیم، شعار "مجتبی بمیری ...رهبری رو نبینی "بود که خود گویای بسیاری از نکات است.سرنوشت مشابه دیکتاتورها براستی هیچگاه برایشان آموزنده نبوده و نیست و نخواهد بود چرا که گر فردی آموزه ای از این رخدادها گیرد دیگر دیکتاتور باقی نمی ماند.خمیس قذافی به درک واصل شد.کشتار وحشیانه ملت لیبی بدستان خونین این پدر و پسر موجب گشت تا مرگ خمیس نه تنها فردی را اندوهگین نکند بلکه ملتی را شادمان کند.امری که بی شک در آِینده ای نه چندان دور در انتظار جناب مجتبی خان خواهد بود .خمیس قذافی مرد تا مرگش پایه های پوشالی دیکتاتور دیوانه لیبی را که در آستانه سقوط قرار دارد بشکاند. او مرد تا رفتاری که ملت لیبی در طول مبارزات خود به نمایش گذاشتند در تاریخ لیبی ماندگار گردد.
بی شک این خبر چنان ولوله ای در بیت کودتا انداخته که شاید اکنون کسی توان وصف وضعیت آنجا را نداشته باشد.گرچه از پیام نوروزی دیکتاتور به وضوح می شد وحشت عریان را نگریست..شب گذشته در حین پیام نوروزی وی چیدمان و صحنه آرایی پخش این پیام تلویزیونی بسیار جالب توجه بود.آرایشی بسیار حقیرانه در منزلی معمولی که حتی تلاش تصویر بردار برای نمایش اتاقک کوچکی که چراغش را نیز قاعدتا بصورت اتفاقی!!! روشن گذاشته بودند همه و همه بیانگر یک پیام بود.ساده زیستی رهبر .
وحشت اقتصادی از طوفان 90 علیرغم نامگذاری این سال بعنوان جهاد اقتصادی خبر از تحولات عظیم اقتصادی و رخدادهای بزرگی دارد که در سال 90 به منصه ظهور خواهد رسد.
فشارهای فزاینده اقتصادی، وضعیت وخیم تولید داخلی، نا مشخص بودن دورنمای قیمت نفت در این سال می تواند هر یک بحرانهای غول آسایی را به عرصه ظهور رساند.بحرانهایی که همگان از بالاترین مقام کودتایی تا پایین ترین مقام بر آن اذعان دارند.وحشت از سونامی اقتصادی 90 امریست که می بایست از اوایل خرداد 90 در انتظارش نشست.

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

در سال 89 صانع و محمد رفتند تا پیام ایستادگی ملتشان را به ترانه و ندا و سهراب برسانند

سال 89 سال صبر و استقامت را با پیام نوروزی میر حسین آغاز کردیم .پیامی که خبر از صبر و استقامت ملت می داد.پیامی که طلیعه های امیدش را همگان دیدند و بر آن باور داشتند.سال 89 از ابتدا با حضور سنگین نیروهای امنیتی آغاز گشت.حضوری که در 13 بدر شاهد آن بودیم .در پنج پارک پیشنهادی سبزها حضور انبوه نیروهای سرکوبگر چهره ای خاص به شهر داده بود .سیزده بدر ملت تفریح کردند و سرکوبگران ناظر این تفریح بودند.سالی که با حضور انبوه نیروهای سرکوبگر آغاز گشته بود همچنان با تداوم این حضور ادامه یافت.پس از سیزده بدر خرداد حماسی از راه رسید.خردادی که پیش تر وعده حضور داده بودیم .آمدیم  و شاهد حضور بسیار متراکم نیروهای امنیتی و سرکوبگر در اقصی نقاط شهر بودیم.22 خرداد با حضور مجدد ما سپری گشت.تنها این روز نبود که وضع شهر نظامی شده بود .در تداوم آن 25 خرداد و 30 خرداد و 18 تیر نیز حکومت نظامی اعلام نشده ای در تهران برقرار بود.این روند ادامه یافت تا در هر مناسبتی همچنان تهران امنیتی گردد.در نیمه دوم سال نیز رخدادها همچنان تداوم داشت.از روز دانشجو گرفته تا عاشورا و 22 بهمن.
اما نقطه عطف مبارزات ملت در 25 بهمن رقم خورد.حماسه ای زاده شد از جنس ملت.حماسه ای که خبر از تعمیق جنبش می داد.حماسه ای که پدید آمد تا خواب را از دیدگان خواب آلوده دیکتاتور زمان برباید و بر این تصور که جنبش سبز به پایان رسیده خط بطلانی بکشد چرا که برای جنبش تا دست نیافتن به نیازهایش پایانی متصور نمی توان بود.25 بهمن با فراخوان این دو عزیز در بند به صحنه آمدیم و براستی چه آمدنی بود.آمدنی که همگان را به یاد روزهای توفنده 88 انداخت.یکبار دیگر ایران به سر خط خبرها منتقل شد.اینبار این تنها تهران نبود که در این حضور جانانه قدرت نمایی می کرد.شیراز و اصفهان و تبریز و چند شهر دیگر نیز در این حضور قدرتمندانه فریاد مرگ بر دیکتاتورشان را سر دادند.
25 بهمن حادثه ساز .چندین  شهید گرانقدر جوان رشید  ملت ایران در این روز بدست نیروهای سرکوبگر در خون خویش غلطیدند تا شاید درخت آزادگی ملت ایران با خون این جوانان برومندش آبیاری شود.شهید صانع ژاله و محمد مختاری به دیدار نداها و سهراب ها و ترانه ها رفتند.صانع و محمد رفتند تا پیام ایستادگی ملتشان را به ترانه ندا و سهراب برسانند .با سری افراشته و با صدایی رسا بگویند که پس از شما راهتان که همانا عظمت ملت ایران بود همچنان پر خروش در حال پیشروی است.
سال 89 ملت ایران توانست یکبار دیگر علیرغم تمام یاوه سرایی های آنانی که بر طبل سکون و مرگ جنبش می کوبیدند به صحنه بیاید و حماسه ای از جنس ملت بسازد.
اما کودتاچیان که تاب این پاسخ کوبنده را نداشتند تن به بازی دادند که تنها مرگشان را تسریع می بخشد.بازداشت موسوی و کروبی
با بازداشت این دو عزیز اعتراضات وارد فاز جدیدی شد .سه شنبه های اعتراض پدید آمد و در هر سه شنبه نمودی از حضور شکل گرفت.نمودی که نشان می داد جنبش به شدت در حال ریشه دواندن است.در پی تحرکات پس از 25 بهمن جنبش هر بار و در هر اعتراض بیشتر به مناطق جنوب شهر راه می یافت بصورتیکه در چهارشنبه سوری به خیابان رودکی و کمیل که در واقع در جنوب شهر تهران واقع شده اند رسید
آری سال 89 به پایان رسید و ملت باز هم پیروز صحنه بود.
پیشاپیش فرا رسیدن سال 90 سالی که خواهیم توانست را به ملت بزرگ ایران تبریک می گویم

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

موافقت قذافی تنها یک مفهوم داشت...قوای نظامی و سرکوب وحشیانه تنها بر سرعت سقوط می افزاید

در خبرها خواندیم که معمر قذافی دیکتاتور دیوانه لیبی پس از کشتار وحشیانه چند هفته اخیر و با توجه به عدم تواناییش در کنترل اوضاع موافقت مشروطی بر کناره گیری از قدرت منتشر کرده است.
این امر تنها یک پیام را به بیت رهبری فرستاد و آن این نکته بود که بی شک کشتار و سرکوب هر چه وسعت بخشیده شود سرعت سقوط نیز سریع تر خواهد شد.هیچ نیروی نظامی و سرکوبگری توان ایستادگی در مقابل خیزش و حضور ملت را نداشته و نه خواهد داشت.
نکته ای که باید به جد به دیکتاتور گوشزد کرد این امر است که به هیچ عنوان نمی توان قدرت سرکوب دیکتاتور لیبی و حمایت مزدوران تحت امرش را با قدرت دیکتاتور ایران یکی دانست.جامعه ایلیاتی لیبی و وضعیت بسیار خاص آن این امکان را برای قذافی مهیا می کرد که علیرغم کشتار وحشیانه نیروهای تحت امرش همچنان فرمانبردارش باشند.به عبارتی این حجم وسیع کشتار در لیبی شاید اگر در ایران اتفاق می افتاد در عرض 24 ساعت سقوط شکل می گرفت.
البته نباید فراموش کرد که رفتار وحشیانه و سبعانه کودتاچیان در ایران به لحاظ شنیع بودن دست کمی از لیبی ندارد اما بحث اصلی اینجاست که نیروهای سرکوبگر تحت لوای دیکتاتور هیچ باوری به رفتار خود ندارند و تنها در پس منافع مالی خود در این میدان حاضر می شوند.
این تفاوت سرکوبگران با نیروهای سرکوبگر لیبی بسیار حائز اهمیت است.در لیبی نیروهای سرکوبگر با باور به جریانی همچون قذافی بدون ترس و واهمه و با شور و اشتیاق (گرچه همراه با منافع مادی باشد)در کشتار سهیم می شوند و هیچ ابایی از اعلام این حضور ندارند اما در ایران نیروهای سرکوبگر با پوشاندن چهره خود در تلاشند تا این حضورشان را در پس نقاب مخفی نگه دارند تا مبادا همگان از حضورشان مطلع شوند.به عبارتی تنها منافع موجود باعث این حضور می گردد و در اولین حالتی که این احساس پدیدار شود که سقوط جدیست بسرعت اطراف کودتا تهی خواهد شد .امری که در روزهای اخیر حضور شاهدش بودیم .پس از 25 بهمن نیروهای سرکوبگر به نوجوانان 15 -16 ساله تغییر چهره دادند .این تغییر رفتار تنها خبر از ریزش عمیق آنانی است که خطر را جدی حس کردند و در عرصه حاضر نشدند و اینان نیز که جایگزینشان شدند بسرعت دچار لغزش خواهند شد.از همین رو باید به بیت رهبری گفت که هر چه در سرکوب ملت شدت بیشتری به خرج دهند بر سرعت سقوط تنها افزوده اند.

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

کودتای دوم در انتخابات مجلس نهم کلید خواهد خورد...فرمانده سپاه :انتخابات مطابق میل ما نباشد سال 91 خونین خواهد بود

فرمانده ارشد سپاه قزوین در اظهاراتی مهم بیان داشت :"اگر نتیجه انتخابات مجلس نهم نتیجه‌ای در راستای ارزش‌های ما نداشته باشد، سال ٩۱ سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است"
این جمله کافی بود تا پرده از تحولات مهمی بردارد که زمستان 90 رقم خواهد خورد .زمستانی که چندی پیش طائب فرمانده اطلاعات سپاه نیز آن را بسیار مهم و حیاتی خطاب کرد.

طائب در اظهاراتی چنین گفت:"آنها در پی آن هستند تا در فصل اول سال 90 با گره زدن تحریم‌ها به موج جدید هدفمندی یارانه‌ها مردم را ناراضی جلوه دهند و سپس در فصل چهارم به کودتای مخملی دست بزنند."
زمستان 90 که مصادف با انتخابات مجلس نهم خواهد بود می تواند منجر به کودتای دومی شود که بسیاری از نیروهای اصولگرا که در طول این دوره منتقد دولت کودتا بودند اما در مقابل جنبش سبز هم ایستادند را در بر بگیرد.کودتای دوم که بر اساس شواهد موجود باید در زمستان 90 کلید بخورد پاکسازی عمیقتر و بنیادی تر نیروهای جمهوری اسلامی را در بر خواهد داشت.در این میان شاید فرماندهان سپاه ناراضی، نمایندگان منتقد دولت، وزاری غیر همسو و بصورت کلی تمامی افرادی که در وضعیت کنونی با خواسته های دولت همسو نیستند پاکسازی شوند.این اظهارات در حالی بیان می شود که دولتیان نیز اعلام کردند که در سالهای آتی بسرعت وزارت خانه ها را در هم ادغام خواهند کرد تا چهره دولت بکلی تغییر نماید.این همه تغییرات بنیادی در فاصله کمتر از یکسال آینده خبر از اتفاقات بزرگی می دهد که به زودی به وقوع خواهد پیوست.جنگ قدرتی که می رود میان جناحهای درونی و حتی شاید با خود خامنه ای رقم بخورد.سال 90 سالی تاریخی خواهد بود.
اینها تنها نزاع های درونی اردوگاه کودتا بود .در سوی دیگر این تحولات جنبش سبز قرار دارد .جنبشی که می رود با تکثیر و توسعه خود در بدنه جامعه بر قدرتش بصورت روز افزون بیافزاید.سال 90 باید بصورت کاملا آماده باش در صحنه باشیم که روزهای حساسی در پیش خواهیم داشت.

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

پیامی به نیروهای سرکوبگر در 17 و 24 اسفند...زدی ضربتی، ضربتی نوش کن

تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد...17 اسفند در صحنه خواهیم بود

یادمان است که شب انتخابات چه گفتی.یادمان است که چه قاطعانه از پیروزیت در انتخابات سخن بر زبان راندی.حضورت را قاطعانه جان بخشیدی و بر طبل تداوم این حضور چه با صلابت کوبیدی.به نیکی می دانستی که با چه کسانی طرف هستی.میدانستی که صحنه آرایی خطرناک یعنی چه.به میدان آمدی و چه جانانه آمدی و ملت همراهت شدند و چه جانانه همراهیت کردند.در طول این بیست ماه هیچ گاه ملت را تنها نگذاشتی.هر روز و هر ساعت خود را به ملت نزدیک تر کردی و پروسه تغییر را چه با سرعت پیمودی.همگام شدن با ملت را به زیبایی درک کردی و جانانه به پایش ایستادی.اما ملت نیز به عهد نانوشته خود مردانه وفا کرد.آمد و ایستاد و کتک خورد و بازداشت شد چرا که گفته بود در حمایت از تو خواهد آمد .گفته بود که می آید و آمد.از صحنه آرایی ها همچون تو نترسید و تسلیم آن نگشت.میر حسین عزیز این چند سطر را می نگارم تا پیامی را به تو دهم پیامی که ایستادگی تو و ملت بزرگ ایران که تو نیز قطره ای از آن هستی پایه های ظلم و جور را به شدت لرزانده است.میر حسین عزیز تو و همسر همراهت و شیخ شجاعمان و همسر باوفایش نیک بدانید که آزادی میهن نزدیک است.10 اسفند آمدیم و فریاد برآوردیم که خواهان آزادیتان هستیم .کودتاچیان همچون بیست ماه پیش حمله کردند و زدند و نعره کشیدند و بازداشت کردند و بازهم همچون گذشته ایستادیم.اما یک تفاوت این بار پدید آمده بود .باور به پیروزی و ایمان به شکست کودتا امری که شاید تا یک ماه پیش بدان باور نداشتیم.سقوط را در رفتارهای بی برنامه شان به وضوح نگریستیم و اکنون در آستانه دومین سه شنبه هستیم.اما باورمند تر از همیشه به سقوط کودتا.
17 اسفند ساعت 5 بار دیگر در صحنه خواهیم بود

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

خانه امن;عنوانی مضحک برای بازداشتگاه وِیژه...10 اسفند در خیابان خواهیم بود

این روزها این عنوان را به وفور می شنویم .سران جنبش را به خانه امن منتقل کردند.خانه امن مفهومی جدید است که امن بودن آن خود به شدت زیر سوال است.رفتاری که پیش از حصر خانگی این دو عزیز به حصر رفته را همگان شاهد بودند .بی حرمتی و وحشی گری هایی که بارها نسبت به خانواده های این دو عزیز روا داشتند.یورش ها پیاپی به خانه مهدی کروی و استفاده از بمب های صوتی و شکستن شیشه های خانه و هزاران رفتار ضد انسانی دیگری که در طول این مدت شاهد بودیم نشان می دهد که بازداشت کنندگان این دو بویی از امنیت نبرده اند.
خانه امن اصلاحی مضحک برای بازداشتگاه ویژه است که کودتا سعی در ترویجش دارد .همراهان سبز وزن این بازداشت را با این اصطلاح خاص و هدفمند پایین نیاوریم .سران جنبش در بازداشتگاهی ویژه در بازداشت بسر می برند .بازداشت گاهی که بازداشت کنندگانش را در فیلم هتاکی به فائزه هاشمی دیدیم.بازداشت کنندگانی از این دست اکنون در بازداشتگاهی ویژه میر حسین و مهدی کروبی را در بازداشت دارند.
10 اسفند حضورمان و تداوم این حضور در سه شنبه های آتی می تواند این بازداشتگاه را بر سر کودتاچیان خراب کند .بکوشیم و تبلیغات را وسعتی عمیق بخشیم.



 سه شنبه 10اسفند امام حسین تا آزادی ساعت 5

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

آقای خاتمی شک نداشته باشید سکوت این روزهای شما را فراموش نخواهیم کرد

وضعیت خاصی در کشور پدیدار گشته که براستی دوران حساسی است. پس از 25 بهمن دمی قدرتمند بر کالبد جنبش دمیده شد و حضور پر شور و حماسی 25 بهمن تمام یاوه سراییهای دولت کودتا را به شدت زیر سوال برد و وحشتی عمیق بر بدنه کودتا افکند.آنانی که پس از 22 بهمن بصورت مداوم با جشنهای حکومتی امثال 9 دی تلاش داشتند تا به بدنه جامعه القا کنند که آری جنبش سبز به تاریخ پیوست در 25 بهمن به یکباره خود را با سیل خروشان معترضین دیدند و به خشونتی عریان تن دادند و باز هم ایستادگی جوانان میهن حماسه ای را رقم زد.تبعات 25 بهمن به قدری براشان سهمگین بود که موضع گیریهای وحشت زده شان همگان را به خنده واداشت.فریاد های مرگ بر موسوی و خاتمی و کروبی که در مجلسی که روزی خانه ملت بود از یک طرف و موضع گیری های هماهنگ خطیبان جمعه از سویی دیگر و تبلیغات سر سام آور رسانه ضد ملی همه و همه کوشیدند تا شاید 25 بهمن را تحت پوششان بگیرند .در این راستا از شهید دزدی و سناریو سازی نیز نگذشتند.گرچه تمام این تلاشهای مذبوحانه شان با حضور یک اسفند و گسترش دامنه اعتراضات به شهرهای دیگر نقش بر آب شد .باری دیگر  چاره را در حبس خانگی سران جنبش دیدند و ارتباطشان را با دنیای خارج به کلی قطع کردند و باز فراخوان سه شنبه های سبز صادر شد.چرا که این موج را سر ایستادن نیست.اما در این مقال روی سخنم با سید محمد خاتمی است.جناب خاتمی این روزها را زیاد مبرید که در حالی که همراه پیشینتان کروبی و موسوی در حبس خانگی هستند از شما خبری نیست.برای 25 بهمن سخنی از شما نشنیدیم.جناب خاتمی سوگند به خون جوانان میهن که این روزها و سکوت شما در خاطره ملت هیچ گاه فراموش نمی شود.شما سکوت کنید یا نکنید مرگ بر خاتمی را خواهید شنید پس حداقل بکوشید در آغوش ملت باقی بمانید

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

موسوی و کروبی در حصر خانگی...فعالین سیاسی در بازداشت...حضور ملت می تواند وضع را تغییر دهد یا لابی پشت پرده ؟

در حالیکه 3 روز از حضور محسوس ملت در اول اسفند می گذرد و با توجه به رشد اعتراضات در سطح کشور از یک سو و سخنان مشاورین ارشد سران جنبش که اعلام نمودند به زودی برنامه آتی حضور را اعلام خواهند کرد از سویی دیگر و سکوت معنا دار و بی تحرک این روزها شائبه های در ذهن پدیدار می شوند.
با نزدیک شدن به انتخابات مجلس خبرگان و اعلام حضور رسمی هاشمی در انتخابات و حضور روز دوشنبه هاشمی پای سخنان خامنه ای و از طرفی تلاشهای فزاینده کودتا برای دست یافتن به کرسی رهبری خبرگان گویی معادلات بیشتر از روی صحنه به پشت صحنه کشیده شده است.
اینکه هاشمی و کودتاچیان در جنگ قدرت خود تن به بازیهایی از این دست دهند جای تعجب ندارد.اما مسولین راه سبز امید ... مشاوران ارشد سران جنبش... به هوش باشید که کوچکترین خطایی از سوی شما در همراهی کودتا و وارد شدن به بازیهای پشت پرده که ملت در جریانش نباشند عواقب خطرناکی برایتان در بر خواهد داشت.
در مصاحبه ای از آقای ارجمند خواندم که فرموده بودند که خواسته اصلی جنبش رفع حصر از سران جنبش است.
در پاسخ به ایشان باید قاطعانه بیان کنم خیر آقای ارجمند خواسته اصلی جنبش دستیابی به حکومتی مبتنی بر آرای مردم است نه رفع حصر .که رفع حصر سران جنبش باید با حضور ملت و با دستان پرتوانشان صورت پذیرد نه لابی های پشت پرده.برای رفع حصر موسوی و کروبی .
موسوی و کروبی  همراه و پرتوان در تحولات بیست ماهه اخیر همگام با مردم حضور داشتند اما نه خونشان رنگین تر از سایر عزیزانی است که در بند هستند و نه خودشان چنین ادعایی دارند.پس باید بکوشیم که حصر ایرانمان را بشکانیم نه حصر این دو عزیز را فقط.و ضمنان فراموش نکنیم که محبوبیت موسوی و کروبی تنها به خاطر صداقت و رو بازی کردنشان است و گرنه در طرفه العینی از سکوی محبوبیت به چاه منفوریت سقوط خواهند کرد.
نکته پایانی به بازیگران این روزهای جنبش سبز .نیک آگاه باشید که هر نوع معامله ای برا ی رفع حصر منجر به تغییر مسیر جنبش خواهد شد .بر زانوان پرتوان جنبش اتکا کنید تا هم رفع حصر کنیم و هم ایرانمان را آزاد کنیم.

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

پیشنهاد به راه سبز امید:14 اسفند ساعت 15 طول خیابان ولیعصر میعادگاه حضور سبزها باشد

پیشنهادی به شورای هماهنگی راه سبز امید .جهت حمایت از سران جنبش که در حصر خانگی و فشار روز افزون بسر می برند یک فراخوان حضور می تواند علیرغم تقویت روحیه به کاستن فشار بر سران جنبش  و تضعیف قدرت کودتاچیان بیانجامد.
10 روز زمان کافی است برای اطلاع رسانی گسترده از یک سو و مصادف شدن آن روز با پنجشنبه می تواند نهایت بهر برداری را از فضای پز ازدحام اسفند ماه و شب نوروز بنماید.
خیابان ولیعصر مخصوصا پس از میدان ولیعصر بدلیل کمبود پایگاه های دولتی مشکلات فراوانی را برای استقرار نیروهای سرکوبگر فراهم خواهد کرد.از سویی دیگر در روزهای منتهی به پایان سال در این محدوده چنان ترافیک گره خورده ای شکل می گیرد که با صدور این فراخوان می توان از این ترافیک و فشردگی حضور مردم در خیابان به بهترین شکل ممکن بهره برد.فرصت اندک است.
قدرت حضور ملت در حماسه های 25 بهمن و اول اسفند و رشد دامنه اعتراضات به شهرهای دیگر می تواند در 14 اسفند نمود قدرتمند تری بیابد .این فرصت را از دست ندهیم.

25 بهمن و 1 اسفند آغازگر دوران جدید

پس از رخدادهای جاودانه 25 بهمن و اول اسفند نوع نگرش به رفتار مجموعه ای به نام جمهوری اسلامی دچار تغییر بنیادینی گشت.در واقع پس از آغاز اعتراضات سال 88 که در پی تقلب بزرگ انتخاباتی رقم خورد تا 22 بهمن 88 یعنی یک دوره زمانی 8 ماهه را می توان بعنوان دوره اعتراض به دولت نه حاکمیت در نظر گرفت.دوره ای که درآن علیرغم شعارهای تند علیه خامنه ای، غالب شعارها بر مبنای کناره گیری دولت کودتا رقم می خورد.پس از 22 بهمن 88  جنبش سبز وارد یک دوره انتقاد درونی و به نوعی بازسازی خود گشت و از این رو بسیاری از ناآگاهان این دوره را که از 22 بهمن 88 تا 25 بهمن 89  در بر می گرفت دوره مرگ جنبش نامیدند.امری که در 25 بهمن به وضوح نشان  داد که جنبش نه تنها دچار ضعف و اضمحلال نگشته بلکه ریشه آن چنان رشد و نموی کرده که در بسیاری از نقاط غیر قابل پیش بینی نیز رسوخ نموده است.
از این رو پس از این دوره گذار یکساله و بازسازی و قدرت گرفتن درونی جنبش در 25 بهمن 89 حماسه ای رقم خورد که جنبش و حاکمیت را وارد فاز جدیدی نمود.آنانی که تا پیش از بهمن 89 بر طبل پایان جنبش می کوبیدند چنان سیلی از ملت در این روز خوردند که همچنان با مهمل گویی سعی در انحراف رخدادهای بزرگ 25 بهمن هستند.امری که از مجلسیان گرفته تا نظامیان و سیاسیون همه و همه را به وحشت انداخت.در همین راستا پس از این حضور حماسی حصر خانگی سران جنبش موجبات سقوط شدید تر و افراطی تر حاکمیتی بنام جمهوری اسلامی را رقم زد.به موضع گیری ها فردای 25 بهمن از ناطق نوری گرفته تا هاشمی و ملیجکان مجلس و فرماندهان سپاه نظری بیافکنید.گویی ولوله ای بر پاشده و حاکمیت چنان در معرض سقوط قرار گرفته که همه و همه با تمام توان به صحنه آمدند تا بکوشند و این ضعف و رفتار نابجای حاکمیت در قبال معترضین را لاپوشانی کنند.اما پس از 25 بهمن و حوادث رخ داده اول اسفند حاکمیت به خوبی آگاه شده که دامنه جنبش از تهران فراتر رفته و به شدت به شهرهای بزرگ رسوخ کرده است.میزان شدت درگیری در شیراز و کردستان و رشت و چند شهر دیگر نشانگر رشد افسارگسیخته اعتراضات پس از 25 بهمن است.اینک سقوط چنان در مقابل دیدگان سران حاکمیت نقش بسته که بی شک می توان این روزها را کابوس کودتاچیان نامید. کابوسی که می رود تا در آینده ای نه چندان دور بساط این ننگ تاریخی را یکبار برای همیشه برچیند.حضرات آگاه باشید که سقوط در چند قدمیتان است و پیوستن به ملت تنها راه نجات است.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

اکنون که وحشت در اردوگاه کودتا سایه افکنده نسیم سبزمان چون طوفانی بنیادشان را می لرزاند...اول اسفند روز حضور

وضعیت بسیار شکننده ای در کشور حاکم شده است.بحران در تمامی شئون حاکمیت نالایق رسوخ کرده و شواهد نشان می دهد که هیچ روزنه ای برای برون رفت از بحران در ارکان بالای حاکمیت نیز دیده نمی شود.در این وضعیت خاص و شکننده برماست که با تداوم اعتراضاتمان اینبار قدرتمندانه خواستمان را که همان نیاز یکصدساله مان است به کرسی بنشانیم .
در وضعیت بسیار ملتهب منطقه ای که تمامی نگاه ها به تحولات دوخته شده و با حماسه آفرینی 25 بهمن فرزندان ایران وضعیت اردوگاه کودتاچیان بسیار وخیم تر ازآنچه به نظر می آید گزارش می شود.بی شک چنان وحشت و ولوله ای در آن خیمه گاه به راه افتاده که شاید باورش و بیانش به زبان نیاید.اینک بر ماست که از این فرصت پیش آمده نهایت بهره را ببریم و از حقوق حقمان پاسداری کنیم.اینک بر ماست که این دو شهید جنبشمان را قدر بدانیم و در اول اسفند یادشان را جانانه نگه داریم.دورانی بسیار التهاب آوری را سپری می کنیم.بکوشیم که روزگار آزادی ایران نزدیک است.اول اسفند ایران خشم خود را به رخ جهان خواهد کشید.اول اسفند شعله های فروزان آتش سبزها چنان خرمن ناپاکی کودتاچیان را به آتش کشد که دودمانشان را اینبار بر باد دهد .25 بهمن نقطه عطف تاریخ ایران را رقم زدیم و در تداومش اول اسفند پیگیر مطالبات و خونهای به ناحق ریخته و پیکرهای ربوده شده خواهیم بود .
وعده دیدار اول اسفند ساعت 15 میادین اصلی تهران و شهرستانها

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

تهدید کنید ... تکذیب کنید... تمسخر کنید ... اما یادتان نرود که در بیستمین ماه اعتراضمان همچنان از نام سبزمان بر خود می لرزید

حکایتی بسیار جالب است ... 20 ماهه از آغاز اعتراضات ایرانیان می گذرد ...20 ماهه تلاش مستمر و حضور متنوع .در طول این مدت اعتراضات حضور مردم گاهی حماسی و پر شور و پرتعداد رقم خورده و گاهی بدلیل سرکوب گسترده و سنگین دولت کودتا کمرنگ گشته اما هیچگاه از انگیزه حضور اولیه کاسته نشده است.در طول این مدت نیروهای کودتایی همواره بر طبل پایان جنبش سبز کوبیدند و در هر سخنرانی خاطر نشان کردند که دیگر خبری از سبزها نخواهد شد .بارها مصاحبه کردند و گفتند که سبزها به دلیل ریزش شدید توان حضور خیابانی را به کلی از دست داده اند .بارها اعلام کردند که دیگر از جنبش سبز جز نام چیزی باقی نمانده و این تصور را با تمام توان در دستگاه های کودتایی و تبلیغی خود به انحاء مختلف پوشش دادند .همه ماهیت وجودیشان شده بود این نکته که از جنبش سبز چیزی باقی نمانده است.اما در بیستمین ماه این اعتراضات دنباله دار شاهد وحشت عجیب و دامنه داری از سوی کودتاچیان هستیم .در بیستمین ماه این اعتراضات فراخوان حضوری صادر گشت و استقبال بی نظیری از آن در محیط مجازی شکل گرفت و اکنون در حال ریشه دواندن در محیط های واقعی است تا این حضور را مبدل به نقطه عطفی در طول این مبارزات نماید .اما نکته جالب موضع گیری تکراری حضرات کودتاچی است .گویی اینان یک نوار ضبط شده با خود دارند و در هر مناسبتی آن را تکرار می کنند .این بار نیز نوچه ولایت، محسنی اژه ای طلایه دار و آغاز گر این روند گشته و باز هم طبق 20 ماهه پیش بر غیر واقعی بودن و خیالی تصور کردن سبزها تکیه کرده است.گرچه سخن اژه ای برای سبزها تنها جنبه گسترش تبلیغات را داراست اما خود نشانگر عمق وحشتشان است .وحشتی که از یک سو می کوشند آن را نمایان نسازند و از سویی دیگر تن به موضع گیری هایی می دهند که آن را علنی می سازد.جناب اژه ای 25 راه پیمایی 25 بهمن جدایی از صف مردم نیست، 25 بهمن روز پیوند و اتحاد ملت ایران است.

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

از دوشنبه 25 خرداد تا دوشنبه 25 بهمن... سبز شدن را باور کردیم

به یاد دارید روز دوشنبه را می گویم.25 خرداد ماه 1388 مصادف با دوشنبه بود ... 25 خردادی که سیل خروشان ملتی در خیابانها جاری گشت تا یکصدا با سکوت خویش خواسته های یکصد ساله اش را فریاد زند.25 خرداد روزی بزرگ در تاریخ ایران زمین گشت .اما اکنون به دوشنبه ای دیگر نزدیک می شویم .دوشنبه ای که باز 25 ام است.آری اینبار 25 بهمن ... دوشنبه 25 بهمن باز هم به خیابان خواهیم آمد و با حضورمان و فریادمان نیازمان را بازگو خواهیم کرد .با این تفاوت که اینبار تجربه عظیم گذشته را نیز همراه داریم .اینبار می دانیم که چه می خواهیم .شاید در رفتارمان نیاوریم .شاید به دلیل مسائلی قادر به بیانش نباشیم اما همگان نیک می دانند که چه باید بکنند و چه خواهند کرد.25 بهمن تداوم خواست و نیاز ایرانیان است.نیازی که در درازای تاریخ شکل گرفته و در طول این صد واندی سال هر بار به گونه ای از مسیرش منحرف گشته است.در حرکتمان به سوی آزادی هیچگاه زیاد نخواهیم برد سختیها و دردهای سال 88 را ....هیچگاه ندایمان را که پر پر کردند فراموش نخواهیم کرد... هیچگاه گلوله ای که قلب سهرابمان را شکافت زیاد نخواهیم برد... هیچگاه تن سوخته ترانه را انکار نخواهیم کرد ... هیچگاه جنایات کهریزک و کوی دانشگاه را نادیده نخواهیم انگاشت و هیچگاه درد و رنج مادران داغدارمان را فراموش نخواهیم کرد ...وهزاران امری که در طول این مبارزه تجربه نمودیم .
25 بهمن تبلور اراده ی ملتی است که از دوشنبه 25 خرداد حماسه ساز شد تا اینبار در دوشنبه 25 بهمن ادامه دهنده اش باشد... اراده ای که می رود جهانی را تغییر دهد .

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

از میدان آزادی تهران به میدان تحریر قاهره ... 25 بهمن جهان نظاره گر ایران خواهد شد.

25 بهمن دوربین هایتان را به سوی ایران بچرخانید... 25 بهمن گوشها و چشمهایتان را معطوف ایران کنید.25 بمهن ملت ایران پیامی از میدان آزادی تهران

به میدان تحریر قاهره خواهد فرستاد.پیامی آکنده از همدردی و همراهی.پیامی که فریاد می زند دوران ظلم و دیکتاتوری رو به افول است.پیامی که ایرانیان بعنوان طلایه داران جنبش اینترنتی سبز خود، در سال 88 بودند و انقلابی در بهره بردن از ابزارهای اینترنتی شکل دادند به جهانیان مخابره خواهند کرد.گرچه ما رسانه ای همچون الجزیره نخواهیم داشت تا پخش مستقیم رخدادها را برای جهانیان مخابره نماید اما هزاران شهروند خبرنگار داریم که ابتکار و خلاقیتشان بحت و حیرت جهانی را در بر داشته است.25 بهمن هزاران شهروند خبرنگار در سطح شهر رفتار کودتاچیان را انعکاس خواهند داد...رفتاری که بسیاری از تظاهر کردن ها را باطل خواهد نمود.25 بهمن قدرت ملتی به نمایش در خواهد آمد تا نشان دهد که حضور و پیوند چه مفهومی دارد و در صورت برخورد بی شک باز نشان خواهد داد که تعرض چه پاسخی در بر خواهد داشت.25 بهمن زنان ایرانی یکبار دیگر با رساترین فریاد حاضر خواهند شد همان گونه که در طول این 20 ماه مبارزه مداوم حاضر بودند...شیر زنانی که شجاعت و دلیریشان در تحولات سال بزرگ 88 همه نگاه ها را خیره کرده بود آماده می شوند تا در 25 بهمن 89 حضوری دگر را معنا بخشند... 25 بهمن روز ماست ..روز ایران ماست ...

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

آقایان موسوی و کروبی شما را به غیرت و شرفتان سوگند که این راهپیمایی را لغو نکنید

25 بهمن می تواند روزی باشد که تاریخ ایران را دگرگون نماید .25 بهمن 89 نمایی از 25 خرداد 88 می تواند باشد با ماندن و حضور ما در خیابان ... فرصتی به غایت مهم و لحظه ای پر اهمیت پیش رویمان است.
25 بهمن را با تمام وجود باید درک کرد... باید کوشید .باید بود و باید حس کرد و ماند تا به خواست مطلوب رسید.25 بهمن به یاد و نام شهدایمان حاضر خواهیم شد .
جناب موسوی و کروبی عزیز شما بیشتر و بهتر از هر کسی از درد و رنج وارده بر ملت آگاهید ... از فشار کمر شکن و نابسامانی دهشتناک به نیکی آگاهید.شما را به خون شهدایمان سوگند که این فراخوان را لغو نکنید ... شما را به رنج اسیران در بندمان سوگند که همراه باشید همان گونه که در این 20 ماه همراه بودید ... آقایان فروپاشی و از هم پاشیدگی وسیع جامعه را می نگرید و به شرفتان سوگند می دهم که همراهمان باشید تا در کنار یکدیگر یکبار دیگر عظمت وجودی ملت را در خیابان به رخ جهانیان بکشانیم.راه سرافرازی ملت از 25 بهمن خواهد گذشت ...همراهمان باشید

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

احمدی نژاد یکه تازی می کند تا مطلقه بودن قدرتش را به رخ بکشد... در پی استیضاح وزیر، وزارت راه منحل می شود

رییس دولت کودتا امروز در اقدامی بسیار عجیب اعلام نمود که قصد داشته وزارت راه را منحل و در وزارتخانه ای دیگر ادغام نماید.سخنی که شاید بسیاری از کسانی که در پس کوچه های سیاست هم طی طریق کرده باشند بر آن خرده می گیرند که مگر می شود وزارتخانه ای عظیم همچون راه را در وزارتخانه ای دیگر ادغام نمود.
رییس دولت کودتا با بیان این مطلب دو مقصود را پی می گیرد .ابتدا اینکه با صدای رسا اعتراض خود را از استیضاح وزیر راهش بیان دارد و از سویی دیگر در مقابل این رفتار خلاف میل که مجلس مرتکب شده بایستد.استیضاح وزیر بی کفایتی همچون بهبهانی شاید از نادر رفتارهای عقلانی مجلس باشد و شاید تنها آمار کشته های سقوط هواپیما های مسافری سندی محکم بر حقانیت این استیضاح می توانست باشد اما دولت کودتا که خود را برای تحولات بزرگی در سال 90 آماده می کند با تمام توان در پی یکدست کردن مجموعه خود و حذف کوچکترین انتقاد و اعتراضیست .از این رو جنگ با مجلس را پیش از رخدادهای بزرگ سال 90 در وضعیت کنونی به صلاح خویش دیده و با تمام توان در مقابلش ایستاده است.اگر چه این سخن منفور ملت با هیچ عقل و استدلالی عملی نیست اما می تواند مجلس غیر ملی را سرجایش بنشاند و شاید بتوان این احتمال را داد که در پس این نزاع ها تنها جریانی است که می خواهد قدرت خویش را نمایان سازد و ادغام وزارتخانه را بیشتر طنزی باید تصور نمود.طنزی که در آن هم بیان حمایتی نموده از وزیر بی کفایتش و هم تهدیدی اعلام گشته برای منکوب مجلسیان.تمام این رفتار را باید در یک نکته دید و آن رشد افسار گسیخته دیکتاتوری و نزاع های حاصله از این رشد... در آینده باید منتظر تشدید این نزاع ها بود

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

تنش ها علنی تر و شکاف ها عمیق تر می شود... هاشمی و حسن خمینی و ناطق نوری در نماز جمعه حاضر نشدند.

در طول این سی سال هر گاه رهبر جمهوری اسلامی خطیب نماز جمعه می گشت تمامی مسوولین با هر درجه و پست و مقامی در نماز جمعه شرکت می نمودند .امروز در نماز جمعه 15 بهمن خامنه ای در حالی حاضر شد که از چند روز پیش طبق معمول دفعات پیشین نیروهای خود جوش مردمی که تعریفشان برای ملت محرز گشته به مراسم آورده شده بودند .این مراسم که در دهه فجرشان برگزار می گشت دارای اهمیتی بیشتر بود و به مناسبت وضعیت خاص داخلی و شرایط ملتهب منطقه ای به مراتب بر اهمیت این خطبه ها افزوده شده بود .
اما عدم حضور برخی چهره های مطرح جمهوری اسلامی از قبیل هاشمی رفسنجانی ،سید حسن خمینی ،ناطق نوری خبر از میزان اختلاف فزاینده ای در درون نظام می دهد.خامنه ای  در نماز امروز کوچکترین اشاره ای به رخدادهای داخلی اعم از برکناری وزیر راه نزاع های تند دولت و مجلس ،نامه احمدی نزاد که طی آن روسای قوا و مجمع تشخیص مصلحت را به شدت مورد حمله قرار داده بود ننمود و باز هم به مانند دفعات پیشین به حمایت از رفتارهای دولت پرداخت .وی در بیشتر زمان خطبه های خود به رخدادهای منطقه پرداخت و تلاشی مضاعف به خرج داد تا بگوید که ایران و انقلاب اسلامیش عامل این تغییرات منطقه ای هستند و در پایان نیز با پیامی به زبان عربی نقش رهبری خاور میانه ای برای خود قائل گشت.
اما ایشان فراموش کرد که ظاهرا نقش رهبریش در داخل به شدت زیر سوال رفته و دگر آن وضعیت پیشین را ندارند.حتی در نماز جمعه ی پر خشونت 29 خرداد 88 که اختلافات عظیمی وجود داشت باز هم جمع اعضا نظام جمع بود .اکنون وضعیت به چنان وخامتی گراییده که اینچنین علنی مرزها جدا می شود .هاشمی چند روز پیشتر از اصرار بر مواضعش سخن گفت و رسما نزاع درونی را وجهه ای برونی بخشید.از سویی دیگر تا چند هفته دیگر مدت ریاست مجلس خبرگان نیز به اتمام می رسد و جنگی دگر در راه است.
سخنان امروز خامنه ای نشان داد که جمهوری اسلامی هر روز بیشتر به ورطه سقوط نزدیک تر می شود و در تلاشی ابلهانه کوشید تا موضوع را از رخدادهای داخلی به جریانات منطقه ای برساند.خامنه ای امروز در نماز جمعه وزرن خویش را به شدت کاهش داد،وزنی که شاید خود هنوز بدان باور نیافته است.

۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

سال 90 سالی که ما خواهیم تونست... به جای تونس تونست ما نتونستیم.

مگر انقلاب 57 را زیاد برده ایم ... یادمان رفت که همان برنامه تونس را یکبار ما تجربه کرده بودیم. یادمان رفت مجسمه های دیکتاتور حاکم بر کشور را به پایین می کشیدیم و فریادهای اعتراضی مان کشور را در بر گرفته بود .یادمان رفت که ارتش ملی مان در 57 به جای گلوله گل به ملتش اهدا نمود ... شعار برادر ارتشی چرا برادر کشی و تاثیر آن در 57 را زیاد برده ایم ؟
هنوز با گذشت بیش از 30 سال تک تک آن رفتارها در اذهانمان باقی مانده و این ابقاء تاریخی نه به واسطه حضور که به کمک تاریخ برای تک تک فرزندان انقلاب آموزه ای گرانقدر گشته است.این روزها مطالبی فراوان پیرامون تحولات کشورهای منطقه را می نگریم و بر آن تامل می نماییم اما سخن مشترک بسیاری جمله "تونس تونست ما نتونستیم"گشته است.
جمله ای که شاید به کل ایراد داشته باشد .براستی مگر ما 30 سال پیش بهتر از تونس نتونستیم.مگر ما فریاد نزدیم .دیکتاتور حاکم بر کشورمان را متواری نکردیم.رهبر مورد علاقه اکثریت مان (گرچه به غلط)را به قدرت نرساندیم.مگر ما کشته ندادیم و مگر ارتش ما به خیابان نیامد .مگر چقدر طول کشید که شعله های آتشین انقلاب تمام کشور را فرا گرفت.پس ما پیشتر از تونس تونستیم.اما چه سود؟؟
اکنون با گذشت 30 سال همگان بر این باور رسیده اند که ای کاش آن زمان نتونسته بودیم .ای کاش قدرت و توان انقلابی مان به هر شکل و شمایلی بود قادر به برون راندن دیکتاتور نمی شد و یا بهتر است بگوییم سرعت این دگرگونی تا این حد بالا نمی بود تا مردم می توانستند عمیقتر تحولات و دگرگونیها را درک کنند.
اما امروز ملت ما طلایه دار حرکتی است عظیم که پس لرزه هایش جهانی را به خود مشغول کرده است.عمیقا باور دارم که جنبش سبز ملت ایران چنان در حال ریشه دوانیدن در اعماق وجودی فرد فرد ماست که ثمره آن اگر به بیراه نرود ایران را در مسیر رشد و پیشرفت و تحقق نیازی یکصدساله سوق خواهد داد.
تحولات سال پیش قرقیزستان که بسرعت مراحل تغییر را طی می کرد را در خاطر دارید. آن زمان بسیاری بر طبل خمودگی و یاس جنبش می کوفتند و از آن رخداد آموزه طلبی می نمودند .گرچه آموزه طلبی از چنین رخدادی امری است پسندیده اما تعمیم آن بر رفتار و کنش فعالان سبز درون کشور امری است به شدت غلط.امروز نیز تحولات و دگرگونیهای عمیقی که در کشورهای منطقه یکی پس از دیگری در حال رخ دادن است نیازمند تحلیل و بررسی موشکافانه است و آموزه گیری از آن رفتارها برای هر فردی دارای اهمیت است اما این نکته که این تغییرات را از موضع برتر در قبال رفتار عظمت طلبانه ملت ایران در طول این 20 ماهه قرار دهیم و بر طبل بی تحرکی و مرگ جنبش بکوبیم رفتاری است نا بجا.
مگر تونس و سایر کشورهای دگرگون شده اخیر در چه مسیری قرار گرفته اند که ما به سادگی متوجه شدیم که آنها توانسته اند.از کجا مشخص شد که آینده این کشورها در جهت منافع ملی شان رقم می خورد که این چنین عجولانه خود را سرکوب می کنیم.آیا صرفا ایجاد فضای انقلابی نیاز یک کشور تلقی می شود و طنین فریادهای اعتراضی همه نیاز ماست؟
روی سخنم با همه عزیزانی است که از ضعف جنبش سبز سخن بر زبان می رانند ...این جنبش و تحرک عظیم ملت را که ثمره سالیان طولانی از تلاشها و کوششهای آزادیخواهان و وطن دوستان این مرزوبوم بوده را پاسدار باشیم .بکوشیم تا این جنبش به مسیری که بدخواهان آن بدنبالش هستند نیفتد .مسیری که در آن جز یادگار 57 چیزی نخواهیم یافت.
عزیزان ثمره جنبش در سال 90 نمود عینی خواهد یافت .با تعمیق نارضایتی عمومی و افزایش اختلاف و شکاف عوامل کودتا ضربه نهایی را بزودی خواهیم نواخت ...سال 90 سال پیروزی ماست.

Newer Posts Older Posts