۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

جنبش دانشجویی قلب تپنده جنبش سبز به پیشواز 22 خرداد می رود


 در روزهای اخیر از اول خرداد شاهد شکل گیری تجمعات اعتراضی دانشجویان در نقاط مختلف کشور هستیم .گویی خرداد ماه نیز برای دانشجویان که پایه جنبش سبز تلقی می شوند نیز مفهومی دیگر داشت .چرا که از ابتدای آن تجمعات دانشجویی شکلی دیگر گرفت.اعتراضات و اعتصابات پی در پی در دانشگاه های گوناگون خبر از رشد و گسترش فعالیتهای اعتراضی دانشجویان در روزهای آتی میدهد.حرکت اخیر دانشجویان امیر کبیر در دفاع از مجید توکلی و بیانیه‌ی دانشجویان حقوق دانشگاه فردوسی مشهد در اعتراض به بیست روز بازداشت غیرقانونی «زهرا شمس» و از سویی بیانیه و فراخوان تعدادى از دانشجويان دانشگاه علم وصنعت که اعلام كردند، روز ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ به ياد كيانوش آسا كه در جريان نا آرامى هاى پس از انتخابات رياست جمهورى كشته شد لباس سياه به تن مى كنندهمه و همه نشان از آمادگی و خیزشیدگر باره در جنبش دانشجویی دارد. در  بيانيه دانشجویان  دانشگاه علم و صنعت آمده است " كه اين دانشجويان روز ۱۱ خرداد راس ساعت ۱۲ در برابر دانشكده مهندسى شيمى گرد هم مى‌آيند و با حركت به سمت پارك شهيد آسا، زندگی کیانوش‌ها را فریاد می‌زنند." 
مجموعه این رفتارها و کنش های دانشجویی که در روزهای گذشته و پیش رو نمایان شده است نشان می دهد که حرکتهایی در پیش است که همین تحرکات دانشجویی خودمی تواند موتور خیزش مردم در 22 خرداد را پر قدرت تر نماید و جنبش دانشجویی با این حرکات همسو با ملت سبز ایران به استقبال 22 خرداد بزرگ می رود

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

اگر 22 خرداد در صحنه نباشیم شک نداشته باشید که وضعیت امروز مجید توکلی وضعیت فردای تک تک ماست...به خاطر ایران بکوشیم و تبلیغات را وسعت ببخشیم

این روزها هیچ تفاوتی با زمان جنگ ندارد .این روزها ایرانمان غرق جنگی خانمانسوز گشته که هر روز جوانانش را به مسلخ می برد و به وحشیانه ترین طریق ممکن با آنان برخورد می کند.مگر حتما باید در جنگ دشمن خارجی به میهن تجاوز کند تا ما حالت اضطراری و فوق العاده بگیریم وضعیت کنونی میهن چیزی کم از یک جنگ خانمان سوز ندارد.سرمایه های کشور به شدت در حال تاراج شدن است و اقتصاد میهن را به ورشکستگی کامل رساندند.میراث تاریخی مان را به نحو غیر قابل باوری تاراج کردند و منابع طبیعی کشور را به نابودی کشاندند.دیگر چه اتفاقی باید بیافتد تا بفهمیم که آری ایران در حال جنگی دردناک است.مادر میهن هر روز ضربه ای را می پذیرد .فرزندانش را به اسارت می برند .دخترانش را به وقیحانه ترین وجهی تحقیر می کنند و در جواب شکایت جز سرکوب چیزی نمی یابد.
عدم درک رسالت خویش در این برهه حساس و خطرناک خیانتی است در حق عزیزان از دست رفته مان.ظلمی است در حق نگاه ندایی که تنها ندایش آزادی ایران بود.ظلمی است در حق جوانی سهراب و تن سوخته ترانه .ظلمی است در حق تمام پنج هزار اسیری که روزهای متمادی در سلولهای این بی خدایان بسر بردند و تن به خفت نسپردند.ظلمی است در حق جوانی مجید توکلی که این روزها خبر از عدم تکلمش به گوش می رسد و ابوالفضل عابدینی که با 28 سال سن باید 11 سال حبس را تحمل کند.مباد آن روز که سکوت ما در 22 خرداد چشم بستنی باشد بر تمام این وقایع دردناک .عزیزان هموطن حساسیت وضعیت ایران امروز را دریابیم .این وضعیت تنها یک مبارزه سیاسی برای تغییر یک کاندید و یا تغییر محدود یک روش نیست .این وضعیت جنگ بر سر ماندن و یا نابودی میهن است.این دشمنان ملت که این روزها دیگر بصورت علنی کمر به جنگ بسته اند را بهحال خود گذاشتن برابر است با تایید رفتارشان.
شک نداشته باشیم که وضعیت امروز مجید توکلی وضعیت فردای تک تک ماست اگر 22 خرداد در صحنه نباشیم

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

صدای شکستن ستونهای کودتا به وضوح شنیده می شود ...آقای خامنه ای این است نتیجه دشمنی با ملت

این روزها خبرهای گوناگون از اقصی نقاط جهان به گوش می رسد که نشان از سقوط رسمی جمهوری اسلامی در معادلات جهانی است.سقوطی که شاید پس از 22 خرداد 88 رقم خورد و هر روز بر سرعتش افزوده شد.در عرصه سیاست خارجی به جرات می توان گفت که دیگر هیچ کشوری که در عرصه بین الملل حرفی برای گفتن داشته باشد در کنار ایران نمی ایستد.این حضور ظاهری ترکیه و برزیل را نیز به سادگی می توان از نحوه حضور آنان و حتی از دلیل حضورشان رد یابی کرد.بی شک ترکیه و برزیل حال که دست  روسیه را از این سفره پر نعمت کوتاه دیدند فرصت را غنیمت شمردند تا شاید بهره ای از این خوان پر نعمت  به یادگار برند.امروز نیز دوست دیرینه کودتا و دشمن دیرینه ملت ایران روسیه نیز پشت پایی بر پیکره کودتا زد چرا که بوی رفتن را به خوبی استشمام کرده بود.هیچگاه از خاطرمان نمی رود روزهای پیش از جنگ عراق و امریکا را که روسیه به یکباره زیر پای صدام را خالی کرد و دست از حمایتش برداشت .این دوست دیرینه کودتا و دشمن دیرینه ملت ایران بارها و بارها در مناست های بسیار تاریخی زخمی بر پیکره ملت نهاده است و این بار نیز در زمانی که احساس خطر کرد و صدای شکستن ستونهای کودتا را شنید دیگر ماندن را جایز ندانست و دولت کودتا را عوامفریب قلمداد کرد.آقای خامنه ای این سزای سزای دشمنی با ملت .بشنوید صدای شکستن ستونهای پوشالیتان را.اگر هنوز هم در خواب هستید پس بخوابید و خوش باشید .بخوابید و در 14 خرداد هم بر این دشمنی تان با ملت ادامه دهید اما نیک بدانید که آنانی که برایتان شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر می دهند در فردای سقوط ستونهای نظامتان پیدایشان نخواهید کرد.اینست صدای ملت ایران .پس بنشینید و بشنوید

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

خرداد می آید و هزاران خاطره با خود می آورد...از گلوله و باتوم وکارد تا حماسه و عشق و شهامت

آری خرداد باز از راه می رسد و خبر از یکسالگی خیزش عظمت خواهانه ملت ایران می دهد.خرداد از راه می رسد و به یادمان می آورد که چه روزهایی را پشت سر گذاشتیم.روزهایی که هر یک از ما که خانه خارج می شد نمی دانست که براستی به خانه برخواهد گشت یا خیر.یادمان نمی رود باتوم ها و کاردهایی را که مزدوران کودتاچی در هوا می چرخاندند و بر سر و سینه فرزندان این مرز و بوم فرود می آوردند.یادمان نمی رود خونهایی را که بر آسفالت گرم خرداد لخته زده بود و ما نیز در حال گریز از رویشان رد می شدیم.یادمان نمی رود اشک ها و ناله های عزیزان زخمی شده مان در شب 26 خرداد در خیابان گاندی را .یادمان نمی رود شلیک ددمنشان تاریخ از پایگاه بسیج و پشت بام مسجد لولاگر را که گلوله های منحوسشان سینه های جوانان پاک این دیار را به خون آغشته کرد و آنان را مظلومانه نقش بر زمین ساخت.یادمان نمی رود شکنجه هایی را که در حق دختران و پسرانمان روا داشتند و وحشیانه ترین اعمال تاریخ را که شاید دشمنان خارجی بر فرزندان این دیار روا نمی داشتند روا ساختند.و هزاران هزار درد و غم و اندوه دیگر که بی شک هیچگاه ذره ای ازآنها را از یاد نخواهیم برد چرا که چنان آغشته به خون و جانمان گشته و شب و روز همه فکرو ذهنمان را به خود مشغول ساخته که هیچگاه از ما جدا نخواهد شد.
اما از سویی دیگر خرداد می آید و خبر از حماسه سازیهای بیکرانمان می دهد .حضور حماسی و جاودانه ملت در کنار هم در 25 خرداد روزی که هیچ فرد حاضری از ذهنش نخواهد رفت .آن همه شور و عشق و صداقت را که براستی نمی توان با واژگان توصیف کرد در کنار یکدیگر آفریدیم و چه زیبا بود تصاویر آن روز و آن حضور و آن پیوند که قطره قطره و فرد فرد ملت چون به یکدیگر پیوستند دریای خروشان و مواجی را پدید آوردند که لرزه بر اندام دشمنان این مرزو بوم می انداخت.آری خرداد از راه می رسد این ماییم که تاریخ  را خواهیم ساخت .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

موسوی آیینه تمام قدی است که ملت ایران روح عظمت خواهی خود را به وضوح در آن مشاهده نموده است

طی روزهای اخیر پس از اظهارات دادستان تهران روندی صعودی را در مورد خبر بازداشت و محاکمه موسوی و کروبی شنیده ایم.روندی که با اظهارات دادستان تهران آغاز گشت و اندک زمانی بعد نمایندگان مجلس طی نامه ای به قوه قضائیه خواهان محاکمه آنها شدند .این روند که با شتاب دهی از سوی سایت ها و رسانه های دولت کودتا بصورت فزاینده در حال رشد است خبر از وقوع تحولاتی بزرگ در آینده ای نزدیک می دهد.
در همین وضعیت شب گذشته سایت کلمه خبر بازداشت محافظ ارشد موسوی را منتشر کرد .محافظی که بر اساس اخبار منتشر شده یکی از اعضای خانواده موسوی تلقی می شود و نزدیکی وی به مهندس پیشینه ای 25 ساله دارد.وقوع این رخداد گمانه زنی ها را نسبت به احتمال بازداشت این دو رهبر معترض  فزونی بخشید .احتمالی که شاید کسی نتواند فردای وقوع آن را پیش بینی نماید.
در اینجا بد نیست کودتاچیان را به گذشته تاریخی ملت ایران رجوع دهیم.بد نیست آقایان بدانند که ملت ایران ملتی غیر قابل پیش بینی است و این گمان باطل را در ذهنشان نپرورانند که این آتش زیر خاکستر دگر توان برخواستن ندارد .چرا که این ققنوس ایرانی از خاکستر خویش هزاران هزار ققنوس برون خواهد داد و مباد آن روزی که دست بدین حماقت ریشه کن بزنید.
میر حسین موسوی اکنون دیگر یک کاندیدای انتخاباتی نیست نمادی است از آزادیخواهی ملتی در بند.موسوی آینده روشنی است از نیازهای و خواسته های ملتی که 100 سال است در تکاپوی دست یافتن بدین نیازها مسیرهای پر تنش و سختی را پشت سر گذاشته و اینبار با علم و آگاهی و تدبیر راهش را یافته و نمود عظمت خواهی خود را در این آیینه تمام قد به وضوح دیده است.
آری آقایان کودتاچی نیک بدانید که هر گونه تعرض به موسوی و کروبی عواقبی در بر خواهد داشت که شاید دیگر کسی از عهده  ی پیش بینی و توانایی کنترل آن بر نیاید.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

حماسه آفرینان 25 خرداد ،30 خرداد و عاشورا حماسه ای دیگر در راه است.

خرداد پیش رو  فرا رسیدن روزهای حساسی را خبر می دهد.روزهایی که شاید در تاریخ این مرزو بوم کم نباشد.روزهایی که می تواند یادآور روزهای خونین دوران مشروطه باشد .دورانی که فساد  روز افزون دولت مستبد وضعیت وخیمی برای کشور رقم زد ، دورانی که بیگانگان به مال و ناموس وشرف ملتی دست یازیدند و چه فجایعی که ببار نیاوردند .در ان زمان بود که دلیرانی از جنس ایران به پا خواستند و حماسه ها آفریدند تا ریشه این ظلم و تعدی را بخشکانند و انصافا چه دلاوری ها که در تاریخ ثبت کردند.اما در نهایت به دلایلی که در این مقال مورد بحث نیست این نهال نوخواسته نتوانست به درختی تنومند مبدل گردد.
اکنون نیز که جنبش آزادیخواهی ملت ایران در راستای جنبش مشروطیت پا به عرصه گذاشت تا آزادی و آزادگی را به ایرانیان تقدیم کند، دورانی حساس و سرنوشت ساز در مقابلمان قرار گرفته است.در یکسال پیش در چنین روزهایی حماسه ای آفریده شد .حماسه ای از جنس خون وآتش ،حماسه ای که بنیان های جامعه ای را به لرزه درآورد و حماسه آفرینانش صدای ملتی را به گوش جهانیان رساندند.
عظمت این خروش ملت در آگاهی و شعور حاضرین بود،دیگر تنی چند این خیزش را رهبری نمی کردند و رهبران پراکنده و وسیع آن ،همان خرد جمعی شان بود که آفریننده این حماسه ها گشت.اما اکنون که در آستانه سالگرد این خیزش غرور آفرین هستیم حساسیت حضورمان فزونی یافته است.
مبادا در سالگرد این خروش جانانه و تاریخ ساز در غفلت بسر بریم ،مبادا آن روزی که همچون حرکات جنبش های پیشین مان عرصه را از حضورمان تهی کنیم ،خداوندا مباد آن روزی که حرمت خون شهیدانمان را زیا ببریم و فراموش کنیم که چه ها بر سرمان آوردند و چه جنایتها و ددمنشی ها در طول این مدت بر ما روا داشتند.مبادا مشکلات عدیده موجود در کشور را مشکلات خود ندانیم چرا که مطمئن باشیم کهروزی این مشکلات گریبان تک تک مان را خواهد گرفت.دیروز تو ،امروز من ، فردا ....
این درد ،دردی همگانی است و تنها را ه علاجش پیوند و من و تو و ایجاد مایی قدرتمند است.
عزیزانی در بند داریم که سکوت و عدم حضورمان جواز اعدام گسترده آنها را صادر خواهد کرد .

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

بیدادگاه تجدید نظری که به سرعت حکم قرون وسطایی 11 سال حبس ابوالفضل عابدینی را تایید کرد

حکم دادگاه بدوی مبنی بر محکومیت 11 ساله ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار وطن پرست و از اعضای حزب پان ایرانیست توسط دادگاه تجدید نظر تایید شد.
براستی اگر این بیدادگاه  تجدید نظررایی جز دادگاه بدوی برای عابدینی می داد جای تعجب و شک را بر می انگیخت .نمی دانم عشق به میهن و آتش برخواسته از این علاقه به ایران چه فشاری و دردی بر این دستگاه قضایی وارد آورده که این چنین حکمی قرون وسطایی برای این جوان نحیف اما شجاع ایرانی صادر نموده اند.
بی شک شجاعت ابوالفضل عابدینی این جوان خوزستانی در مقابل تجزیه طلبان و ایستادگی وی همچون خاری در چشمان دشمنان ایران بود و به دنبال فرصتی برای ضربه زدن بر وی .عابدینی بارها و بارها برای دفاع جانانه اش از تمامیت ارضی و خلیج فارس زیر انواع فشارها بود و براستی که وی را باید نگهبان آبهای نیلگون خلیج فارس دانست.
او که با درد کارگران به خوبی آشنا بود .او بود که بارها برای کمک به کارگران نیشکر هفت تپه خود را بدانها می رسانید تا بتواند در راستای وظیفه ی خبرنگاری و ملی خویش حرف آنان را به گوش جهانیان برساند و در این مسیرنیز سربلند برون آمد.
آری او بود که درد و شکم گرسنه کارگران را نه با شعار بلکه با عمل خویش درک کرده بود و مصاحبه های جنجالی وی با کارگران هفت تپه و سایر نقاط و حمایت بی شائبه وی از فعالیت های کارگری نشان از عمق بینش و نگرش ملی وی داشت.صدور چنین حکم قرون وسطایی  را به این فرزند غیور ملت بزرگ ایران از سویی باید تبریک گفت.باید تبریک گفت که وی توانسته خاری بزرگ در چشم دشمنان ملت باشد. خاری که موجب گشت کودتاچیان برای بازداشت این جوان خوزستانی لشگری را روانه خانه اش کنند و بر مادر پیرش بتازند و حرمت هیچ کس را نگه ندارند تا آنانیکه دست به بازداشتش یازیدند اینگونه برای جبران زخمهای خود حکمی یازده ساله برایش صادر کنند و در تجدید نظر بسرعت آن حکم اولیه را تایید نمایند.
اما ای جوان وطن پرست ، ایران و ایرانی به امثال تو افتخار خواهد کرد و مطمئن باش که روزی ایرانزمین از شجاعت و ایستادگی تو و امثال تو سخنها بر زبان خواهد راند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

حضور سبز ما در تجمع فردا مانعی بزرگ برای گسترش اعدامها خواهد بود...این اعدامها را جدی تلقی کنیم

فردا ساعت ۱۱ در مقابل دانشگاه تهران حضور به هم خواهیم رساند .حضوری که از نان شب واجب تر است چرا که سکوت ما در قبال این فجایع رخ داده می تواند سرآغازی بر یک طرح خطرناک همچون تابستان ۶۷ گردد.از سویی دیگر امروز چند تن از زندانیان سرشناس از جمله عیسی سحر خیز و حشمت الله طبرزدی را به کرج منتقل کردند .حساسیت این موضوع به حدی بالاست که گر سکوتمان را تداوم بخشیم در تاریخ و فردای ایران خود را ملامت و سرزنش خواهیم کرد.فرزاد جوانی بود که بصورت رسمی در مصاحبه ای تجزیه طلبی خود را منکر گردیده بود .اعدام دردناک این پنج تن در روز گذشته چنان فضای سنگینی را بر محیط مجازی پیدی آورده که کمتر قلمی می تواند به حرکت در آید از این درد جانکاه سخن بر زبان نراند.
فردا حضورمان مهم است چرا که باور داریم هر فردی سرمایه ی این کشور است و اعدام آن ضربه به منافع کشور و از سویی در آستانه خرداد حساس و آمادگی جنبش سبز برای گسترش اعتراضات علیه دولت کودتا . در این راستا کودتاچیان دست به دامان سیاست رعب و  وحشت شده اند تا با  اعمال قرون وسطایی خود بتوانند ممانعت از حضور معترضین به عمل آورند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

18 اردیبهشت روزی که خلخالی دستان ننگینش را به خون عاملی تهرانی آغشته کرد

سی سال پیش در چنین روزی بود که خلخالی آن جانی ددمنش دستان ننگین خویش را بر ماشه سرد آهنین ابزار کشتارگرش فشرد و جان  اندیشمندی را به باور خود گرفت.
آری 18 اردیبهشت سال 1358 در حالیکه پایه های حکومت اسلامی در حال بنا شدن بر پیکره فرزندان این مرزو بوم بود.درکالیکه  نابودگران تاریخ این ملک در حال تهیه طرحهای گسترده برای نابودی کشور بودند خلخالی این جلاد انسان کش که دستان ناپاکش به خون هزاران تن از عزیزترین فرزندان این مرزو بوم آغشته است ماشه سلاح اهریمنی خویش را بر چهره پاک دکتر محمد رضا عاملی تهرانی فشرد تا تمام حقارت خویش را به تصویر بکشد.
18 اردیبهشت سال 58 دکتر محمد رضا عاملی تهرانی از اعضای بلند پایه حزب پان ایرانیست به شهادت رسید .وی که در جریان آتش سوزی سینما رکس آبادان اسراری محرز را به دست آورده بود باید تاوان این افشاگری  محدود خویش را می پرداخت .بی شک جانشینان امروز خلخالی درک نمی کنند که اگر چه آنان دکتر عاملی را از ایران گرفتند اما فرزندان وی که همه عاشقان این مرزو بوم هستند سی سال پس از شهادت وی به چه سان در خیابانها حاضر شدند و حماسه ها آفریدند .اگر چه از ددمنشی جانشینان خلخالی چیزی کم نشده اما از سوی از شجاعت ادامه دهندگان راه عاملی نیز چیزی کاسته نشده است.
یاد وروان این بزرگ مرد تاریخ گرامی باد.
دکتر عاملی تهرانی در لحظه تیرباران خویش به نقل از نوری زاده چنین گفته است:
زین پس به من نیاندیشید به ایران بیاندیشید

آیا دستانی در کار است تا تهران را بسوی نا امنی پیش ببرد ؟

در روزها و هفته های اخیر رخدادهای بحث برانگیز و جنجالی در تهران روی داده است که محفل سخن هر جمع گردیده .بحث سرقت سریالی مجسمه ها ی شهر تهران و پس از آن سرقت کابلهای تلفن و قطعی تلفن جمع کثیری در محلات گوناگون.
این دو رخداد را به جرات می توان دیگر امری فردی و یا غیر سازمانی نداست .به عبارتی این سرقت های سریالی که از میزان و نحوه عمل آنان و عدم دستگیری آن مجموعه تا کنون می توان به عمق برنامه ریزی و حرکت هدفمند آنان پی برد.
اما سوالاتی در این باره مطرح گردیده که از سوی هیچ مرجعی پاسخی متناسب با آن داده نشد.آیا سرقت مجسمه های مبنای اقتصادی داشته یا امری دیگر در پس پرده بوده است؟در همین راستا سرقت کابلهای تلفن تنها به خاطر مس موجود در آن کابلها رخداده یا هدف دیگری را مجریان  این طرح در ذهن داشته اند؟براستی آیا آنانی که توانایی به سرقت بردن این حجم کابل را دارند با فرض مبنای اقتصادی این عمل  نمی توانستند به یک طلا فروشی دستبرد بزنند ؟و هزاران هزار سوال دیگر.
اما تصور یک امر بیشتر می تواند ذهن را آماده پذیرش این رخدادها نماید و آن هم اینکه دستی در کار است تا تهران را به سوی نا امنی بکشاند .در صورت جدی شدن این فرضیه احتمالا بایستی منتظر رشد این نوع تحرکات و حتی گسترش آن به وادی های دیگر را داشت.در واقع در پس این تحرکات اخیر علیرغم مشکلات اقتصادی مشکلات نا امنی و قطعی تلفن نیز بر دشواریهای افزوده شده است و این امریست که نمی توان به سادگی از آن گذشت و فرض را تنها بر مسائل اقتصادی گذاشت.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

وحشت از حضور سبزها در نمایشگاه موجب شد تا تهدیدها آغاز گردد...سناریویی پوسیده و نخ نما

در حالیکه نمایشگاه کتاب تهران از فردا آغاز می گردد امروز محسن پرويز - رييس بيست‌وسومين دوره‌ي نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران - نسبت به هرگونه سوء‌ استفاده‌ي سياسي از نمايشگاه هشدار داد.هشداری که بارها بارها از سوی نهادها و شخصیت های گوناگون ابراز می شده است این بار از دهان ایشان برون جهیده است.
آقای پرویز خاطرشان نیست که پیش از تمام تجمعات همواره خط و نشانهایی از این دست برای معترضین کشیده می شد و باز هم این حضور دندان شکن معترضین بود که پیروز میدان بود.اینبار نیز بر همان روال وحشت فزاینده از حضور چشمگیر معترضین در نمایشگاه موجب شده تا دست به دامان دوربین مدار بسته و نیروهای محسوس و نا محسوس شوند اما زهی خیال باطل که آمدنمان همراه با رفتنتان خواهد بود .پس خموش باشید و بنشینید و نظاره گر این حضور باشید.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

آقای دیکتاتور نیروهایت را بسوی مصلی گسیل کن که نمایشگاه کتاب در راه است...امروز ترس را در وجودت دیدیم.

امروز نه تنها تهران که بسیاری از شهرهای میهن شاهد حضور نیروهای سرکوبگر به انحاء مختلف بود.در تهران این حضور بقدری چشمگیر  بود که هر آنکس را که در خیابان حضور داشت به یاد آن روزهای طوفانی خرداد 88 می انداخت روزهایی که بصورت مداوم گشت و حرکت نیروهای سرکوبگر را شاهد بودیم.
از نکات برجسته و پر اهمیت مراسم روز کارگر شاید همین وحشت و ترس آغاز موج جدید اعتراضات بوده است.موجی که از امروز آغاز شد و در ادامه تا چند روز دیگر با افتتاح نمایشگاه کتاب شدت بیشتری به خود خواهد گرفت و در خرداد حماسی نمود عینی تری خواهد یافت.
یاوه سرایانی که خبر از اتمام اعتراضات مردمی داشتند گویی نمی خواهند بفهمند که این اعتراضات تا نیل به مقصود نهائی تمامی ندارد.دیکتاتور کوتوله ای که با وحشت وصف ناپذیر ،خود را به دانشگاه تهران قلب تپنده جنبش دانشجویی می رساند و بدون کوچکترین تبلیغاتی برای ادای مهملاتی دیگر بدانجا می رود با خیل عظیم این موج آگاهی دهنده و این فرزندان غیور میهن روبرو می گردد و این چنین که در فیلمها دیدیم رسوا می شود .آری امروز روزی بود برای آغازی دوباره...

Newer Posts Older Posts