۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

جنبش سبز بی شک روزی به تجاوزها و خیانت های بی شمار روسیه در حق ملت ایران پاسخی قاطع خواهد داد.

وقتی تاریخ 200 سال پیش ایران را ورق می زنیم به کرات نام روسیه به چشم می خورد.اما این نام همواره یادآور روزهای تلخ میهن است :
*تجزیه بخشهایی از سرزمین  قفقاز توسط روسیه(قرارداد گلستان - 2 آبان 1192 خورشیدی برابر با 24اکتبر 1813 میلادی )
  *تجزیه بخشهایی دیگر از سرزمین  قفقاز توسط روسیه(قرارداد ترکمانچای- اول اسفند 1206 خورشیدی برابر با 21 فوریه 1828 میلادی)
  *تجزیه سرزمین های خوارزم و فرارود از سوی روسیه (قرارداد آخال- 23 آذر 1260 خورشیدی برابر با 14 دسامبر 1881 میلادی)
  *کوشش نافرجام برای تجزیه ی ایران به سه حوزه نفوذ توسط روسیه و انگلیس (قرارداد 1907 -9 شهریور 1286 برابر با 31 اوت 1907 میلادی)
  *تلاش نافرجام برای تجزیه آذربایجان از سوی روسیه (21 آذر 1324 تا 21 آذر 1325)
  *تضییع حقوق ایران در دریای مازندران و کاهش سهم ایران از 50 درصد به حدود 11/3 درصد (در دوران دولت کودتایی 1386-1388)
  مواردی که در بالا بر شمردم تنها موارد مستند و ثبت شده ای ( که در واقع بصورت قراردادهایی تنظیم گشته) از خیانت ها و ضربه هایی است که دولت روسیه به پیکره ی
ملت ایران وارد ساخته .ضرباتی که شاید اگر بخواهیم بصورت تفضیلی آن را برشماریم از عهده نه تنها یک مقاله بلکه در چندین جلد کتب خارج باشد.
روسها نهایت پلیدی و زور گویی را در حق ملت ایران روا داشته اند .بی شک همگان تاریخ پر افتخار ملت ایران در مشروطه را مطالعه کرده اند و آگاه هستند که در آن دوران که بسیار شباهت به اوضاع کنونی ایران داشته نقش پررنگ روسها غیر قابل انکار است.حضور سربازان روسی در تمامی امور و مسائل داخلی ایران به حدی گسترده و قابل حس بود که نوعی نفرت از آنان را در میان مردم پدید آورد و موجب گشت تا غیرت بسیاری از جوانمردان و وطن پرستان به جوش آید تا جان بر کف بنهند و پرچم کشورشان را از بیگانه پس بگیرند.
هیچ گاه جمله معروف شیرمرد مشروطه ستارخان کبیر از ذهنم برون نمی رود که در پاسخ به ژنرال روسی که گفته بود جهت تامین امنیت پرچم روسیه را بر فراز درب خانه اش بیاویزد چه گفت.
این شیر مرد ایرانی که نفرت و انزجاری بی حد از رفتارهای دولت روسیه در قبال ایران داشت با وقار همیشگی و صلابت آذری خویش گفت:(من میخواهم که هفت کشور زیر بیرق ایران قرار گیرد آنگاه چگونه خود زیر بیرق روس روم)
روسها که از تجاوز به مال و ناموس ایرانی و غارت وچپاول اموال ملی و خصوصی ملت دست بردار نبودند با یافتن مهره ای کوته فکر بنام محمد علی میرزا آینده ی خویش را در ایران تامین شده یافتند.

پس از به قدرت رسیدن این عامل دولت انزجار آور روسیه به واقع ایران در چنگال روسیه قرارگرفت .مجلسش توسط مزدوران روسی به توپ بسته شد و آزادیخواهانش به دار آویخته و یا تبعید گشتند و یا در زندان های مستبدانه محمد علی میرزا زیر شکنجه های وحشیانه عمال روسی قرار گرفتند.
مگر حافظه ملت ایران می تواند فراموش کند که چه بر سر جوانان ایرانی آمد که در دوران مشورطه بر علیه دولت روسی حاکم بر ایران جان به جان آفرین تسلیم کردند و خون سرخ خودرا در راه آبیاری درخت سبز میهن ریختند.
مگر می توان از ستارخان و باقرخان خیابانی و ... که چه جانانه ایستادندو حماسه ساز شدند تا دست متجاوز روسها را از میهنشان پاک گردانند از یاد برد.
مگر می توان رفتار وحشیانه لیاخوف روسی را از اذهان پاک کرد که چه گستاخانه با جان و مال و ناموس مردم باز ی میکرد.
مگر می توان این همه قراردادهای ننگینی که در حضور بی صفتان وطن فروش متجاوزین روس به مام میهن تحمیل کردند و عظمت ایران را (اگر چه به ذهن خود)تقلیل دادند فراموش کرد.
مگر میتوان تاراج و چپاول بقعه شیخ صفی اردبیلی را در اردبیل و به یغما بردن هزاران نسخه خطی گرانبها را در ذهن نسپرد .
مگر می توان دست پلید و اهریمنی روسیه را در تحولات 21آذر نادیده گرفت .دستی که چه وحشی گریها و ددمنشی هایی به خرج داد وتا آنجا که توان داشت مردم اردبیل و تبریز را غارت نمود و انواع بی صفتی ها را در حق آنان روا کرد.
مگر می توان چپاول و دریافت میلیاردها دلار از سرمایه ملی را که برای راه اندازی نیروگاه بوشهر هزینه شده (و به باور اغلب کارشناسان چه بسا امکان بهر برداری هم هیچگاه نیابد)را فراموش کرد.


مگر می توان بازی با نام ایران در عرصه جهانی را از اذهان پاک کرد.
مگر می توان از خون ندا و سهراب و دهها شهید دیگر جنبش مقدس و پاک سبز ملت ایران که در تقابل دلیرانه و هوشمندانه با عوامل کودتایی را فراموش کرد و غافل شد از حمایت های علنی و غیر علنی روسیه در وقایع اخیر از دولت کودتا.
خیر اینها مواردی نیستند که حافظه تاریخی ملت ایران آنها رااز یاد ببرد .اینها شناسنامه و تارخ ملت من است .ملتی که می خواهد این خرس وحشی و غیر متدن را این بار ادب کند.ملتی که دست به زانوان خویش نهاد و به پا خواست تا نشان دهد که آرزوی پطر نه چندان کبیر توهمی بیش نخواهد بود این ایران است که در راستای عظمت خویش یکبار دیگر با هم فرهنگیان فقفقاز ی خود روابطی نزدیک خواهد داشت و پوتین را در جاکفشی تاریخی خود برای همیشه به موزه خواهد سپرد.
  

0 نظرات:

ارسال یک نظر

Newer Posts Older Posts