نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی === استقلال آزادی جمهوری ایرانی===و یا شعارهایی در این راستا که چند روزی است در محافل گوناگون مورد بحث و بررسی علاقمندان و تمامی کسانی که دغدغه مسائل روز ایران را دارند در حال بحث و تبادل نظر است و متاسفانه گه گاه نیز شاهد هستیم که این تبادل نظر به انگ زنی نیز آلوده میگردد.(http://balatarin.com/permlink/2009/10/21/1807216)
نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی چه ایرادی دارد؟
بی شک “نه” گفتن به شرق و غرب دارای تضادی آشکار با یک دولت ملی است اما این “نه” همان گونه که از پیشینه این شعار هویداست عدم وابستگی را مطرح میکند نه ارتباط را.چرا که اگر به یاد داشته باشیم در دوران اولیه انقلاب شعار نه شرقی نه غربی در قبال فعالیت های حزب توده در جهت منافع شوروی و وابستگی دولت پهلوی به غرب مطرح گشت و انقلاب 57 در آن دوره در راستای استقلال جمهوری اسلامی و نفی وابستگی به شرق و غرب این شعار را مطرح کرد (هر چند وابستگی را کاملا حفظ کرد)نه در راستای ارتباط با شرق و غرب .
در واقع مفهوم کامل شعار نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی را میتوان اینگونه قلمداد کرد “عدم وابستگی به شرق و غرب در راستای تشکیل یک دولت ملی سبز “و آمدن لفظ دولت ملی خود گواه بر این مدعاست که می بایستی ارتباط با تمامی کشورها بر اساس منافع ملی برقرار شود.
اما در همین راستا برخی شعار هم شرقی هم غربی دولت سبز ملی را سر میدهند که این امر در اصل شعار خدشه وارد می کند و مفهوم بنیادی آن را بصورت ناقص تغییر میدهد(همانند خودروهایی که ایران خودرو می سازد و با ادغام دو خودرو در هم یک خودرو جدید پدید می آورد که نه ظاهر خودرو اول را دارد و نه توان خودرو دوم را که نمونه آن پژو آر دی می باشد که نه پژو است و نه پیکان)در واقع هم شرقی هم غربی بیشک مفهوم ارتباط با شرق و غرب را یادآوری میکند که این مفوم بصورت سیستماتیک در دولت ملی نهفته است.
اما شعار دیگری که مطرح گشته استقلال آرادی جمهوری ایرانی است .این شعار نیز در شرایط کنونی بدلیل احساس نفرتی که از ساختار آلوده جمهوری اسلامی میان همطنان ایجاد گشته پدید آمده و خواستار نوعی مذهب زدایی از سیاست گشته که در بطن جریان ایرادی بدان وارد نیست اما زمانی که این شعار موجبات جدایی و انفکاک در جنبش را پدید می آورد مضر تلقی می شود .در ضمن پرداختن به این شعار می تواند موجبات چانه زنی در بالا را فراهم کند اما نباید فراموش کرد که این امر ابزاری است جهت پیشبرد جنبش نه جدایی از جنبش .
دلیل این ادعا اظهار نظرهایی است که اخیرا در میان کاربران سایت بالاترین شاهد بودم که برخی با مطرح کردن این شعار خواستار جدایی مسیر و گذر از موسوی گشته اند .بصورت خلاصه به معایب این تفکر می پردازم.
1)گذر از موسوی به مفهوم به بیراهه رفتن جنبش تلقی میشود یا خیر؟حضور شخصی چون موسوی سبب نوعی اتحاد و مشخص شدن مسیر جهت ادامه اعتراضات می باشد و حذف وی توسط مردم می توان به سرعت این جنبش را به بیراهه ببرد و این همان تفکری است که بسیاری از کودتاچیان در حال رشد آن هستند .اما حذف موسوی بدست دولت کودتا شرایط را به گونه ای دیگر رقم میزند و بر عکس جنبش را زنده تر می کند.(تفصیل این مطلب را چون از بحث جداست برای وقتی دیگر میگذارم)
2)سبزها در داخل به وضوح میدانند که در تمامی تجمعاتی که موسوی حضور داشته و فراخوان داده قدرت و توان جنبش بسیار بالاتر بوده و این امری نیست که کسی بتواند منکر آن شود و عدم حضور موسوی و جدایی جنبش از وی توان جنبش را به حدی چشمگیر کاهش خواهد داد.
3)سبزها در خارج از کشور هم به وضوح شاهد بودند که برای اولین بار پس از 30 سال بسیاری از گروهها در کنار هم ایستادند و به اعتراض پرداختند.
دوستان و هموطنان عزیز پس چرا به دست خود مسیری که در حال ترسیم آینده میهنمان روی آن هستیم را اینگونه آلوده کرده و به بیراه بکشانیم .
نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی چه ایرادی دارد؟
بی شک “نه” گفتن به شرق و غرب دارای تضادی آشکار با یک دولت ملی است اما این “نه” همان گونه که از پیشینه این شعار هویداست عدم وابستگی را مطرح میکند نه ارتباط را.چرا که اگر به یاد داشته باشیم در دوران اولیه انقلاب شعار نه شرقی نه غربی در قبال فعالیت های حزب توده در جهت منافع شوروی و وابستگی دولت پهلوی به غرب مطرح گشت و انقلاب 57 در آن دوره در راستای استقلال جمهوری اسلامی و نفی وابستگی به شرق و غرب این شعار را مطرح کرد (هر چند وابستگی را کاملا حفظ کرد)نه در راستای ارتباط با شرق و غرب .
در واقع مفهوم کامل شعار نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی را میتوان اینگونه قلمداد کرد “عدم وابستگی به شرق و غرب در راستای تشکیل یک دولت ملی سبز “و آمدن لفظ دولت ملی خود گواه بر این مدعاست که می بایستی ارتباط با تمامی کشورها بر اساس منافع ملی برقرار شود.
اما در همین راستا برخی شعار هم شرقی هم غربی دولت سبز ملی را سر میدهند که این امر در اصل شعار خدشه وارد می کند و مفهوم بنیادی آن را بصورت ناقص تغییر میدهد(همانند خودروهایی که ایران خودرو می سازد و با ادغام دو خودرو در هم یک خودرو جدید پدید می آورد که نه ظاهر خودرو اول را دارد و نه توان خودرو دوم را که نمونه آن پژو آر دی می باشد که نه پژو است و نه پیکان)در واقع هم شرقی هم غربی بیشک مفهوم ارتباط با شرق و غرب را یادآوری میکند که این مفوم بصورت سیستماتیک در دولت ملی نهفته است.
اما شعار دیگری که مطرح گشته استقلال آرادی جمهوری ایرانی است .این شعار نیز در شرایط کنونی بدلیل احساس نفرتی که از ساختار آلوده جمهوری اسلامی میان همطنان ایجاد گشته پدید آمده و خواستار نوعی مذهب زدایی از سیاست گشته که در بطن جریان ایرادی بدان وارد نیست اما زمانی که این شعار موجبات جدایی و انفکاک در جنبش را پدید می آورد مضر تلقی می شود .در ضمن پرداختن به این شعار می تواند موجبات چانه زنی در بالا را فراهم کند اما نباید فراموش کرد که این امر ابزاری است جهت پیشبرد جنبش نه جدایی از جنبش .
دلیل این ادعا اظهار نظرهایی است که اخیرا در میان کاربران سایت بالاترین شاهد بودم که برخی با مطرح کردن این شعار خواستار جدایی مسیر و گذر از موسوی گشته اند .بصورت خلاصه به معایب این تفکر می پردازم.
1)گذر از موسوی به مفهوم به بیراهه رفتن جنبش تلقی میشود یا خیر؟حضور شخصی چون موسوی سبب نوعی اتحاد و مشخص شدن مسیر جهت ادامه اعتراضات می باشد و حذف وی توسط مردم می توان به سرعت این جنبش را به بیراهه ببرد و این همان تفکری است که بسیاری از کودتاچیان در حال رشد آن هستند .اما حذف موسوی بدست دولت کودتا شرایط را به گونه ای دیگر رقم میزند و بر عکس جنبش را زنده تر می کند.(تفصیل این مطلب را چون از بحث جداست برای وقتی دیگر میگذارم)
2)سبزها در داخل به وضوح میدانند که در تمامی تجمعاتی که موسوی حضور داشته و فراخوان داده قدرت و توان جنبش بسیار بالاتر بوده و این امری نیست که کسی بتواند منکر آن شود و عدم حضور موسوی و جدایی جنبش از وی توان جنبش را به حدی چشمگیر کاهش خواهد داد.
3)سبزها در خارج از کشور هم به وضوح شاهد بودند که برای اولین بار پس از 30 سال بسیاری از گروهها در کنار هم ایستادند و به اعتراض پرداختند.
دوستان و هموطنان عزیز پس چرا به دست خود مسیری که در حال ترسیم آینده میهنمان روی آن هستیم را اینگونه آلوده کرده و به بیراه بکشانیم .
0 نظرات:
ارسال یک نظر