مدتی بود که در وبلاگ قصدی برای نوشتن نداشتم .اما حوادث و رخدادهای چند روز گذشته به قدری دردناک و تامل برانگیز بود که لازم دیدم اندکی تصورات ذهنی ام را در اینجا به رشته تحریر درآورم.
فاجعه دردناک و حزن انگیز زلزله آذربایجان این روزها نه تنها در آذربایجان بلکه در گوشه گوشه ایران با تمام وجود قابل درک و لمس است.فاجعه ای که تعدادی زیادی از هموطنان را به کام مرگ کشاند و جمعی بیشتر را زخمی و مجروح و بی خانمان کرد.
اما در این میان عملکرد سیمای ضرغامی همچون نمکی بر این زخم ملت ظهور یافت و چنان غرض ورزانه و متعمدانه وارد این مقوله شد که جای هیچ شک و شبهه ای باق نیمی گذاشت که این رفتار نه یک تصادف و نه یک حادثه و کم کاری بلکه دستوری و کاملا تعمدی در حال پیگیری می باشد.
پیشینه جناب ضرغامی و همسرشان در نوع برخورد با مباحث آذربایجان پیشتر نمودهای بسیاری داشته اما در این مورد خاص گویی فضا برای این نوع رفتارها بسیار بازتر بوده که این چنین وارد عرصه شده اند.پوشش اجلاس عدم تعهد شاید پوششی مناسب برای این رفتار بود که بتوانند اهداف هماهنگ شده خویش را در قالب حساسیت اجلاس عدم تعهد این چنین به تصویر بکشانند که تا جایی که می شود اخبار و تحولات زلزله را پوشش ندهند و وضعیت را عادی جلوه دهند تا جدای از نیات ابلهانه حاکمیت در عادی بودن فضای کشور در آستانه این اجلاس به بدبینی و بدگمانی عزیزان هموطن در استان آذربایجان دامن زنند و شکاف را تعمیق بخشند.
اما رفتار غرور انگیز این روزهای ملت ایران چنان سیلی بر این تفکرات خام نواخت که شاید هیچ کس چنین انتظاری نداشت.عملکرد همدلانه تمام ایرانیان در اقصی نقاط جهان بخصوص در درون مرزها چنان شوری بر پا کرد که این کمبود رسانه ضرغامی به نیکی جبران شد و سیل کمکها در همه جا بسوی آذربایجان روانه شد.از پایگاههای اهدای خون گرفته تا کمکهای مردمی آماده پرداخت ،از آمادگی نیروهای انسانی تشکل یافته تا کمهای نقدی هموطنان برون مرز ..همه و همه صحنه های از شور و امید را دگر باره در این تاریکی و در این فضای غم بار به تصویر کشید تا رو سیاهی زغال بماند برای اندک غرض ورزان فرصت طلب و حاکمان نالایق همراهشان.
فاجعه دردناک و حزن انگیز زلزله آذربایجان این روزها نه تنها در آذربایجان بلکه در گوشه گوشه ایران با تمام وجود قابل درک و لمس است.فاجعه ای که تعدادی زیادی از هموطنان را به کام مرگ کشاند و جمعی بیشتر را زخمی و مجروح و بی خانمان کرد.
اما در این میان عملکرد سیمای ضرغامی همچون نمکی بر این زخم ملت ظهور یافت و چنان غرض ورزانه و متعمدانه وارد این مقوله شد که جای هیچ شک و شبهه ای باق نیمی گذاشت که این رفتار نه یک تصادف و نه یک حادثه و کم کاری بلکه دستوری و کاملا تعمدی در حال پیگیری می باشد.
پیشینه جناب ضرغامی و همسرشان در نوع برخورد با مباحث آذربایجان پیشتر نمودهای بسیاری داشته اما در این مورد خاص گویی فضا برای این نوع رفتارها بسیار بازتر بوده که این چنین وارد عرصه شده اند.پوشش اجلاس عدم تعهد شاید پوششی مناسب برای این رفتار بود که بتوانند اهداف هماهنگ شده خویش را در قالب حساسیت اجلاس عدم تعهد این چنین به تصویر بکشانند که تا جایی که می شود اخبار و تحولات زلزله را پوشش ندهند و وضعیت را عادی جلوه دهند تا جدای از نیات ابلهانه حاکمیت در عادی بودن فضای کشور در آستانه این اجلاس به بدبینی و بدگمانی عزیزان هموطن در استان آذربایجان دامن زنند و شکاف را تعمیق بخشند.
اما رفتار غرور انگیز این روزهای ملت ایران چنان سیلی بر این تفکرات خام نواخت که شاید هیچ کس چنین انتظاری نداشت.عملکرد همدلانه تمام ایرانیان در اقصی نقاط جهان بخصوص در درون مرزها چنان شوری بر پا کرد که این کمبود رسانه ضرغامی به نیکی جبران شد و سیل کمکها در همه جا بسوی آذربایجان روانه شد.از پایگاههای اهدای خون گرفته تا کمکهای مردمی آماده پرداخت ،از آمادگی نیروهای انسانی تشکل یافته تا کمهای نقدی هموطنان برون مرز ..همه و همه صحنه های از شور و امید را دگر باره در این تاریکی و در این فضای غم بار به تصویر کشید تا رو سیاهی زغال بماند برای اندک غرض ورزان فرصت طلب و حاکمان نالایق همراهشان.